مطالب جالب از اینترنت

مطالب جالبی که تو اینترنت دیدم دارم جمع می کنم. تقریبا هیچکدوم برای خودم نیست و اغلب جمع آوری از سایتهای دیگه است. چون برا من

مطالب جالب از اینترنت

مطالب جالبی که تو اینترنت دیدم دارم جمع می کنم. تقریبا هیچکدوم برای خودم نیست و اغلب جمع آوری از سایتهای دیگه است. چون برا من

سؤالات اساسی برای شناخت همسر در جلسات خواستگاری

بیا اینا رو بخون و بدون مطالعه سر جلسه خواستگاری حاضر نشو. رد می شی

» فرهنگی، اجتماعی

به نام حضرت دوست، که هرچه هست از اوست

 

آغاز این مطلب را هم با حدیثی را از امام علی(علیه السلام) آغاز می کنم که بسیار آموزنده و راهگشاست، امام علی (علیه السلام) می فرمایند:

 

اَلمَرءُ مَخبُوٌ تَحتَ لِسانِه

شخصیت هر انسانی در زیر زبانش نهفته است

 

موضوع این دفعه بررسی سوالاتی است که معمولاً در جلسات خواستگاری بین دختر و پسر رد و بدل میشود و می توان گفت که اولین نوع شناخت و اولین مرحله برخورد میان آن دو را تشکیل می دهد و این بسیار مهم است که دو نفر که قرار است احتمالاً با یکدیگر زندگی کنند، از خصوصیات و ابعاد مختلف فردی، اجتماعی، شرایط فرهنگی، اقتصادی و... یکدیگر مطلع شوند، به همین دلیل یک سری سؤالاتی آماده شده که در این زمینه بسیار مفید می باشد.

لازم است قبل از هر چیز به چند نکته اشاره کنم:

 1 - در انتخاب پرسشها سعی بر این بوده که سؤالات هماهنگ با معیارها و حدود شرعی اسلام عزیز انتخاب و گلچین شوند.

2- سؤالات عموماًبه صورت نظری، عمومی و مستقیم طرح شده و شما می توانید با توجه به شرایط و موقعیت فرهنگی و محیطی فرد مورد نظر، آنها را به صورت کاربردی، ملموس و غیر مستقیم مطرح نمایید.

 3- سؤالات طرح شده بسیار کلی و جامع است و قابلیت گسترش و تبدیل آن به سؤالات جزئی تر، تشریحی و تستی برای شما وجود دارد.

 4 - باید توجه داشته باشید که مهمترین شرط برای مفید بودن این پرسش و پاسخها، داشتن صداقت کامل برای هر دو طرف است.

 5- سؤالات طوری مطرح شده که هم آقایان و هم خانمها بتوانند از آنها استفاده کنند ولی برخی از سؤالات نیز اختصاصی آقایان یا خانمها می باشد.

 6 - از آنجا که هر کس مطابق با ذهنیت و تصورات به سؤالات جواب می دهد و چه بسا ممکن است برداشت دیگران از یک مفهوم، با برداشت شما مغایرت داشته باشد و عدم توجه به این نکته، در آینده مشکلاتی را برای شما ایجاد نماید، بهتر است در چنین مواردی قبل از طرح سوال مورد نظر، ابتدا از طرف مقابلتان، در مورد اینگونه مفاهیم توضیح خواسته و سپس سؤال اصلی را مطرح کنید. به عنوان مثال قبل از اینکه سؤال کنید:

 " نظر شما در مورد قناعت در زندگی چیست؟"

بپرسید:

" به نظر شما قناعت یعنی چه؟"

سؤالاتی که لازم است قبل از طرح سؤال اصلی در مورد واژه کلیدی آن توضیح یا معنی دقیقی بخواهید با رنگ آبی مشخص و واژه کلیدی با رنگ قرمز مشخص گردیده.

 7- توصیه می کنم پرسش و پاسخ، حتی المقدور به صورت حضوری انجام پذیرد، زیرا اولاً میزان شناخت شما را وسیعتر نموده و ثانیاً احتمال دخالت احساسات را به حداقل می رساند. همچنین برای اینکه شناخت شما از طرف مقابلتان دقیق و شفاف باشد، سعی نمایید پرسشها و پاسخها را کاملاً به صورت رسمی و خالی از هرگونه عبارات عاطفی مطرح نمایید.

 8 - دقت داشته باشید که اصل جوابها و کیفیت آنها، نشان دهنده نوع شخصیت و دیدگاههای طرف مقابل شما و نیز نشان دهنده میزان رشد فکری و عقلی اوست.

 9 - بعد از مطالعه سؤالات متوجه خواهید شد که پرسیدن برخی از این سؤالات در جلسه اول خواستگاری ضرورتی ندارد و در صورت نتیجه گیری اولیه، در جلسات بعدی مطرح شوند بهتر است، که تقسیم بندی آن بر عهده خود شما می باشد.

 10 - ممکن است شما احتیاج به پرسیدن برخی از این سؤالات نداشته باشید، به این دلیل که یا قبلاً از آنها اطلاع داشته اید و یا اینکه سؤال مورد نظر در مورد طرف مقابل شما صدق نمی کند.

 11 - سؤالاتی را که فکر می کنید مطرح کردن آنها ضروری میباشد و در این مجموعه سوالات گنجانده نشده را نیز به سؤالات خود بیفزایید.

 

نکته بسیار مهم:

 پرسشنامه، تنها یکی از راههای شناخت همسر ، آن هم به صورت تقریبی و نسبی بوده و نمی تواند انسان را از تفکر، مشورت و تحقیق بی نیاز کند.

 

**************************

 

بخش اول:  سؤالات مربوط به آینده زندگی

 

1- به نظر شما مهمترین عامل موفقیت در زندگی چیست؟

2- ملاک خوشبختی و موفقیت را در چه می بینید؟

3- افکار مذهبی همسرتان و خانواده او، چقدر برای شما اهمیت دارد؟

4- چه صفاتی را برای همسر آینده خود لازم می بینید؟

5- نظر شما در مورد مراسم عقد و عروسی چیست؟

6- نظر شما در مورد مهریه چیست؟

7- زندگی در شهری دیگر را چگونه می بینید؟

8- آیا آمادگی دارید کمبودهای اقتصادی همسرتان و خانواده او را نادیده بگیرید؟ تا چه حد؟

 

 

 

بخش دوم: سؤالات مربوط به خانواده همسر

 

1- از نظر اجتماعی، خانواده شما چه ایده هایی دارند؟(مثلاً در مورد جامعه، مردم، مشکلات و...)

2- سطح فرهنگی و طرز تفکر خانواده خود را چگونه ارزیابی می کنید؟

3- خانواده شما چقدر مذهبی هستند؟

4- خانواده شما سنتی هستند یا متجدد و یا معمولی؟

5- خانواده شما شاد و پر جنب و جوش هستند یا ساکت و آرام؟

6- خانواده شما مرد سالار است یا زن سالار یا شایسته سالار؟

 

 

بخش سوم: سؤالات مربوط به مسائل اقتصادی 

 

1- انتظارات اقتصادی شما از همسرتان تا چه اندازه است؟

2- نظر شما در مورد کار کردن همسرتان در خارج از منزل چیست؟

3- چه کاری را برای اشتغال انتخاب خواهید کرد؟

4- تصور شما از صرفه جویی چیست؟

5- چقدر معتقد به صرفه جویی و قناعت در منزل هستید؟

6- شما مایلید همسر شما در خرید لوازم زندگی، چه مسائلی را رعایت نماید؟

 

 

بخش چهارم: سوالات مربوط به مسائل فرهنگی 

 

1- تحصیلات شما چقدر است؟

2- آیا قصد ادامه تحصیل دارید یا خیر؟ در چه رشته ای و از چه طریقی و در کجا؟

3- در طول سال چند کتاب غیر درسی مطالعه میکنید؟

4- مطالعات شما اغلب در چه زمینه هایی بوده است؟

5- بهترین کتابهایی که تاکنون خوانده اید را اگر ممکن است نام ببرید؟

6- معمولاً چه نشریاتی را مطالعه می کنید؟

7- اگر ممکن است چند نفر از شخصیتهای مورد نظر و احترامتان[ شخصیتهای فرهنگی، مذهبی، هنری، سیاسی و...] را نام ببرید و دلیل محترم بودن آنها نزد شما چیست؟

 

 

بخش پنجم: سؤالات مربوط به مسائل روحی و عاطفی

 

1- از چه نوع افرادی احساس انزجار و ناراحتی می کنید؟ چرا؟

2- اجتماعی بودن در نظر شما یعنی چه؟

3- خودتان را تا چه اندازه ای اجتماعی می دانید؟

4- در اصلاح دیگران چگونه عمل می کنید و نوع واکنشهای شما در مقابل مشکلات چگونه است؟

5- چقدر خود را خونسرد می دانید؟

6- منطقی بودن را چه می دانید؟

7- چقدر در زندگی خود را منطقی میدانید؟

8- واقع گرا هستید یا احساساتی؟

9- بیشتر تأثیر گذارید یا تأثیر پذیر؟ به چه میزان؟

10- چه چیزهایی موجب ناراحتی و عصبانیت شما می شود؟

11- در مواقع عصبانیت چه می کنید؟

12- دروغ گفتن را در چه مواردی جایز می دانید؟

13- در چه مسائلی سختگیر هستید؟

14- آیا انتقاد پذیر هستید؟در مقابل انتقاد چه عکس العملی از خود نشان می دهید؟

15- چگونه از دیگران انتقاد می کنید؟

16- در اکثر اوقات شاد هستید یا افسرده؟

17- در زندگی چگونه تصمیم می گیرید؟ تا چه اندازه قدرت تصمیم گیری دارید؟

18- در مسائل اساسی زندگی شخصیتان، خودتان تصمیم می گیرید یا خانواده تان؟

 

 

بخش ششم: سؤالات مربوط به مسائل مذهبی

 

1- اعتقادتان به خدا چگونه است؟ آیا این اعتقاد توانسته شما را از گناه باز دارد؟

2- آشنایی شما با مسائل و دستورات مذهبی چقدر است؟

3- آیا مایل هستید همسر شما تمایلات مذهبی داشته باشد یا خیر؟

4- رعایت حجاب را تا چه اندازه ضروری می دانید؟ تا چه حد آن را رعایت می کنید؟دلیل آن چیست؟

5- چقدر با قرآن آشنا هستید؟

 

 

بخش هفتم:سؤالات مربوط به روابط خانوادگی

 

1- میزان دلبستگی شما به پدر و مادرتان تا چه حد است؟

2- پدر و مادر شما چگونه با شما برخورد می کنند؟

3- چقدر در فامیل و خانواده محبوبیت دارید؟ دلیل آن چیست؟

4- عکس العمل والدین شما در مقابل شکستهای شما در زندگی چگونه است؟

 

 

بخش هشتم: اساسی ترین سؤالات خواستگاری

 

1- چه توقعاتی از زندگی آینده خود دارید؟

2- چه توقعاتی از همسر آینده خود دارید؟

3- آرزوهای بزرگ شما چیست؟

4- مشکلات را چگونه و تا چه حد تحمل می کنید؟

 

 

**************************

 

برخی سؤالات نیز هست که بهتر است به صورت غیر مستقیم پرسیده شوند، مثلاً در مورد اطلاع از وجود بیماری خاص در طرف مقابل بگویید:

" من از نظر سلامتی روحی و جسمی مشکلی ندارم، شما چطور؟ "

 

نکته مهم دیگر آنکه اگر نسبت به نوع خاصی از گرایشات سیاسی یا فکری و عقیدتی و یا حتی شخص خاصی حساسیت مثبت یا منفی دارید، حتماً آن را به صورت کامل بیان نموده و نظر طرف مقابل را در مورد آن بدون تعارف و ملاحضه بخواهید.

 

در اینگونه جلسات بدون تعارف و یا رو دربایستی و با آرامش کامل و با  وقت کافی به گفتگو و تبادل نظر پرداخته و از عجله کردن به شدت بپرهیزید.بعد از پایان جلسه، در منزل خود به نتیجه گیری و پردازش آنچه میان شما و طرف مقابل مطرح شده پرداخته و نتیجه گیری کنید.

منبع: http://www.bachehayeghalam.com/articles/000384.php

 

نوشته ای از شهید دکتر چمران

 

خدایا ترا شکر میکنم که حسین را آفریدی.ای خدای حسین ترا شکر میکنم که راه پرافتخار شهادت را در جلوی پای روندگان حق و حقیقت گذاشتی.

 

ای حسین، دلم گرفته و روحم پژمرده، در میان طوفان حوادث که همچون پر کاه ما را به اینطرف وآن طرف میکشاند، مایوس و دردمند، فقط بر حسب وظیفه به مبارزه ادامه میدهم، و گاهگاهی آنقدر زیرفشار روحی کوفته میشوم که برای فرار از درد وغم دست بدامان شهادت میزنم تا ازمیان این گرداب وحشتناکی که همه را وانقلاب را فروگرفته است لااقل گلیم انسانی خود را بیرون بکشم و این عالم دون واین مدعیان دروغین را ترک کنم و با دامنی پاک و کفنی خونین بلقاء پروردگار نائل آیم ...

 

ای حسین مقدس، روزگار درازی بود که هر انقلابی را مقدس میشمردم و نام او را با یاد تو توام میکردم و قلب خود را میگشودم و انقلابیون را و او را در قلب خود جای میدادم و به عشق تو او را دوست میداشتم و بقداست تو او را مقدس میشمردم و در راه کمک به او از هیچ فداکاری حتی بذل حیات و هستی خود دریغ نمیکردم...

 

اما تجربه، درس بزرگ و تلخی به من داد که اسلحه و کشتار و انقلاب و حتی شهادت بخودی خود نباید مورد احترام و تقدیس قرار گیرد. بلکه آنچه مهم است انسانیت، فداکاری در راه آرمان انسانها، غلبه بر خودخواهی و غرور و مصالح پست مادی و ایمان به ارزشهای الهی است. مقاومت فلسطین برای ما به صورت بت درآمده بود و بیچون و چرا آنرا میپذیرفتیم و میپرستیدیم و راهش را کارش را و توجیهاتش را قبول میکردیم. اما دریافتم که بیش از هر چیز انسانیت و ارزشهای انسانی و خدائی ارزش دارد ـ و هیچ چیز نمیتواند جای آنرا بگیرد باید انسان ساخت، باید هدف را بر اساس سلسله ارزشها معین نمود و معیار سنجش را فقط و فقط بر مبنای انسانیت و ارزشهای خدایی قرار داد.

 

ای حسین، امروز نیز ترا تقدیس میکنم، اما تقدیسی عمیقتر و پرشورتر که تا ا عماق وجودم و تا آسمان روحم به تو عشق میورزد و ترا میخواهد و ترا میجوید.

ای حسین، دردمندم، دلشکستهام، و احساس میکنم که جز تو و را ه تو داروئی دیگر تسکین بخش قلب سوزانم نیست ... ای حسین! در کربلا، تو یکایک شهدا را در آغوش میکشید، میبوسیدی وداع میکردی، آیا ممکن است،‌ هنگامیکه من نیز به خاک و خون خود می غلطم، تو دست مهربان خود را بر قلب سوزان من بگذاری و عطش عشق مرا بتو و به خدای تو سیراب کنی؟

منبع:  http://www.bachehayeghalam.com/articles/000188.php

یادگیری زبان و تاثیرات آن:

 
در مقاله‌ای که اخیرا درکنگره جهانی زبان‌شناسی ارائه شده گزارش شده است که امروزه در جهان به سه هزار زبان گوناگون سخن گفته می‌شود. گویندگان بعضی از این زبان‌ها بیش از یک میلیارد نفرند و به بعضی دیگر تنها معدودی سخن می‌گویند. چینی زبان بیش از یک میلیارد نفر است و این زبان از نظر تعداد کسانی که بدان سخن می‌گویند مرتبه اول را داراست. زبان انگلیسی دومین زبان بزرگ دنیاست و 350 میلیون نفر گوینده دارد. هندی و اردو با 200 میلیون سومین زبان است. روسی نیز وسیعا به کار می‌رود و حدود 250 میلیون نفر به این زبان تکلم می‌کنند. در راس هرم زبان‌ها سیزده زبان قرار گرفته و حداقل 50 درصد مردم جهان به این سیزده زبان حرف می‌زنند.علاوه بر زبان‌های گفته شده، اسپانیایی 210 میلیون، آلمانی 100 میلیون، ژاپنی110 میلیون، فرانسوی 95 میلیون، بنگالی 125 میلیون، اندونزیایی 130 میلیون، پرتغالی 115 میلیون، ایتالیایی 65 میلیون و عربی 127میلیون گوینده دارد.
 
 

در مقابل، بومیان امریکا، در حالی که تعدادشان 5/17 میلیون نفر است به 1200 زبان سخن می‌گویند و چند اقلیت کوچک اصولا هرگز زبانی نداشته‌اند که بدان نوشته باشند یا سخن گفته باشند. جامعه کوچک " سالی "ها، ساکنان شبه جزیره کبا (Koba) در شوروی فقط 1700 نفرند و زبانی ویژه خود دارند که بدان سخن می‌گویند و می‌نویسند.<br>

اگر تنها راهنمای آموزش زبان، تعداد گویندگان آن باشد آن‌گاه هر کس به یکی از این سیزده زبان مسلط باشد ظاهرا باید قادر باشد که با دو میلیارد نفر ارتباط برقرار کند. روزنامه‌هایی که روزانه در جهان به زبان انگلیسی منتشر می‌شود برابر کل روزنامه‌های دیگر زبان‌های جهان است. از انگلیسی بیش از همه زبان‌های دیگر مطلب ترجمه می‌شود و به دنبال آن زبان‌های روسی، فرانسه و آلمانی قرار دارند، در حالی که زبان اسپانیایی از نظر پراکندگی جغرافیایی در مرتبه اول قرار دارد

 
تجربه نشان داده است که انسان قادر است ابتدا زبان‌های اصلی و سپس زبان‌های نزدیک یا وابسته به آنها را فراگیرد. هر چه انسان زبان‌های بیشتری را بداند دشواری‌های اولیه در آموزش یک زبان جدید کمتر است. آوئرباخ زبان‌شناس برجسته در مورد هاینریش اشلیمان باستان‌شناس مشهور آلمانی و کاشف ترویا نقل می‌کند که او در حالی که در یادگیری دو زبان اول کند بود و یادگیری زبان‌های فرانسوی و انگلیسی یک سال وقت او را گرفت، برای یادگیری زبان‌های بعدی چند هفته و حتی چند روز احتیاج داشت. او قبل از ترک هامبورگ به مقصد ونزوئلا به دوستانش گفته بود " وقتی به کاراکاس برسم به اسپانیایی صحبت خواهم کرد. " او به قولش عمل کرد و این زبان را در طی مسافرتش از روی یک کتاب اسپانیایی که متن آن را در زبان‌های دیگر از حفظ داشت، یاد گرفت.
 

اشلیمان هر بار تصمیم به یادگیری زبانی می‌گرفت ترجمه‌ای از این کتاب را در آن زبان به دست می‌آورد و بدین ترتیب جمعا به چهارده زبان تسلط یافته بود

 
اشلیمان در جوانی حافظه‌ای ضعیف داشت، ولی با اشتغال به مطالعه فرهنگ‌های باستانی، ضرورت یادگیری زبان‌های خارجی را احساس کرد. او با آموزش و پشتکار خود را آماده کرد تا بتواند یک متن 20 صفحه‌ای را هر روز حفظ کند. وقتی که مطمئن شد که حافظه‌ای قوی و استثنایی پیدا کرده است اقدام به تسریع آموزش زبان کرد. او در طی شش هفته به زبان روسی تسلط یافت که تصور می‌شود زبانی است که یادگیری آن برای خارجیان دشوار است
 

باور کردن چنین قدرتی برای تسلط بر زبان‌های خارجی، آن هم در میانسالی، حتی برای زبان‌شناسان دشوار است. در قرن هفدهم میلادی، دانشجویی فنلاندی را به خاطر سرعت باور نکردنی‌اش در آموزش زبان خارجی به محاکمه کشیدند، زیرا بدون کمک شیطان این امر غیرممکن به نظر می‌رسید. کلیسا محکومیت او را تایید کرد و او به خاطر اینکه " در مالکیت شیطان قرار داشت " به مرگ محکوم شد

 

این عمل وحشیانه خود دلیل دیگری بر این باور شایع در گذشته است که تسلط بر زبان‌های خارجی کاری فوق‌العاده دشوار است
 
 
به هر حال، افراد بسیاری وجود دارند که " چند زبانه " نامیده می‌شوند. این افراد به ده‌ها زبان تسلط دارند.
 

کاردینال جوزپه مزوفانتی (1774 – 1849) بیش از صد زبان می‌دانست.
زبان‌شناسان آلمانی شاتز از اهالی فرانکفورت به 270 زبان سخن می‌گفت؛ راسک دانمارکی، اهل کپنهاک که جهانگرد بود 230 زبان می‌دانست و 28 فرهنگ لغت تدوین کرده بود. پرفسور گسترمان که در سال 1961 در آلمان دموکتراتیک درگذشت به 123 زبان سخن می‌گفت و پرفسور تالیوانی استاد معاصر ایتالیایی نیز همین توانایی را دارد. یکی از اهالی مسکو به نام ایگور درو وتسکی نزدیک به همین تعداد زبان زنده و مرده می‌دانست و پرفسور زالینیاک از دانشگاه مسکو به 30 زبان تسلط دارد.
 
یکی از اهالی پاریس نیز بدان شهرت دارد که به فرانسه، آلمانی، اسپانیایی، پرتغالی، نروژی، ترکی، روسی، صربی، یونانی، باسکی، بانتو و زبان بومیان شمال افریقا تسلط دارد. او قادر است بدون مراجعه به فرهنگ لغت به تمام زبان‌های اروپایی و نیز لاتین، چینی، ژاپنی، فارسی، عربی، فنلاندی، زبان‌های باستانی یونانی، آشوری و مصری مطالعه کند. سالی نمی‌گذرد که او حداقل یک زبان جدید را به کلکسیون خویش نیفزاید. عجیب اینکه وقتی از یک چند زبانه به نام کولپاچین پرسیدند که چند زبان می‌داند او پاسخ داد که نمی‌تواند به این پرسش پاسخ دقیقی بدهد .
 
 
ممکن است بگویید که این افراد از قدرت‌های طبیعی استثنایی در یادگیری زبان برخورداند. البته منکر استعداد نمی‌توان شد و استعداد امری مهم است، ولی "استعداد زبان " را تنها عده معدودی از افراد دارا نیستند. تمام کودکان قادرند زبان‌های خارجی را به سادگی و با قدرتی شگرفت جذب کنند . در جوانی نیز یادگیری زبان معمولا آسان است. پس از تسلط بر روش آموزش زبان و به کارگیری آن با پشتکار و اشتیاق سرعت شما می‌تواند شگفت‌آور باشد.
 

" چند زبانه‌ها " در این امر هم عقیده‌اند که خجالتی نباید بود. وقتی که زبانی را می‌آموزید هیچ چیز نباید شما را از بیان اندیشه در آن زبان باز دارد.
 
 
شرط دوم کنجکاوی گستاخانه است. همیشه هر پرسشی که دارید از هر کسی بپرسید، سعی کنید با گویندگان آن زبان و کسانی که در زبان آموزی به شما کمک می‌کنند حداکثر ارتباط را برقرار کنید.
 
 
 
سوم، گرچه ممکن است عجیب به نظر آید، باید بیشتر به موسیقی گوش دهید تا قدرت شنیدن شما بهبود یابد. خوب شنیدن به بیان شمرده و تلفظ کلمات در زبان خارجی کمک بسیاری می‌کند

منبع :  http://www.partodanesh.mycloob.com/my/showpage.php?pg=CLB-HTM-4806&zxid=4806

 

یازده دستورالعمل از آیت ا... بهجت

دستورالعمل اول
بسمه‌تعالی
الحمدلله رب‌العالمین، و‌الصلاة علی سید الأنبیاء و المرسلین، و علی آله سادة الأوصیاء الطاهرین و علی جمیع العترة المعصومین، واللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین.
جماعتی از این جانب، طلب موعظه و نصیحت می‌کنند؛ اگر مقصودشان این است که بگوییم و بشنوند و بار دیگر در وقت دیگر، بگوییم و بشنوند، حقیر عاجزم و بر اهل اطلاع پوشیده نیست.
و اگر بگویند کلمه‌ای می‌خواهیم که امّالکلمات باشد و کافی برای سعادت مطلقه دارین باشد، خدای تعالی قادر است که از بیان حقیر، آن را کشف فرماید و به شما برساند.
پس عرض می‌کنم که غرض از خلق، عبودیت است (و ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون. سوره ذاریات/۵۶ ) و حقیقت عبودیت؛ ترک معصیت است در اعتقاد که عمل قلب است و در عمل جوارح.
و ترک معصیت، حاصل نمی‌شود به طوری‌که ملکه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و یاد خدا در هر حال و زمان و مکان و در میان مردم و در خلوت « ولا أقول سبحان الله و الحمدلله، لکنه ذکرالله عند حلاله و حرامه».

ما امام‌زمان عجل‌الله له الفرج را دوست می‌داریم، چون امیر نحل است؛ امور ما مطلقاً به وسیله او به ما می‌رسد؛ و او را پیغمبر صلوات‌الله علیه برای ما امیر قرار داده؛ و پیغمبر را دوست داریم، چون خدا او را واسطه بین ما و خود قرار داده؛ و خدا را دوست داریم، برای این‌که منبع همه خیرات است و وجود ممکنات، فیض اوست.
پس اگر خود و کمال خود را خواهانیم، باید دوست خدا باشیم؛ و اگر دوست خداییم، باید دوست وسائط فیوضات از نبیّ و وصیّ، باشیم؛ وگرنه یا دوست خود نیستیم، یا دوست واهب العطایا نیستیم، یا دوست وسائط فیوضات نیستیم.
پس کیمیای سعادت، یاد خداست، و او محرّک عضلات به سوی موجبات سعادت مطلقه است؛ و توسل به وسائط استفاضه از منبع خیرات، به واسطه وسائل مقرره خودش است. باید اهتدا به هدایات آنها نماییم و رهروی به رهبری آنها نماییم تا کامیاب شویم.
دیگر توضیح نخواهید و آن‌که عرض شد، ضبط نمایید و در قلب ثبت [کنید]، خودش توضیح خود را می‌دهد.
اگر بگویید چرا خودت عامل نیستی؟! می‌گویم: «اگر بنا بود که باید بگوییم ما عاملیم به هرچه عالمیم، شاید حاضر به این حضور و بیان نمی‌شدیم»؛ لکن دستور، بذل نعمت است، شاید به مقصود برساند؛ « ما أخذالله علی‌العباد أن یتعلّموا حتی أخذ علی العماء أن یعلّموا».
مخفی نماند اگر میسور شد برای کسی، نصیحت عملّیه بالاتر است از نصایح قولیه «کونوا دعاة إلی‌الله بغیر أاسنتکم»
وفقّنا الله و ایاکم لما یرضیه و جنبنا جمیعاً عن ما یسخطه و السلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته والحمدلله أولاً و آخراً والصلوة علی محمد و آله الطاهرین واللعن علی أعدائهم أجمعین.
مشهد، ربیع‌الثانی ۱۴۲۰

دستور‌العمل دوم
مشهد ربیع‌الثانی ۱۴۲۰
بسمه تعالی
کوچک و بزرگ باید بدانیم: راه یگانه برای سعادت دنیا و آخرت، بندگی خدای بزرگ است؛ و بندگی، در ترک معصیت است در اعتقادیات و عملیات.
آنچه را که دانستیم، عمل نماییم و آنچه را که ندانستیم، توقف و احتیاط نماییم تا معلوم شود، هرگز پشیمانی و خسارت، در ما راه نخواهد داشت؛ این عزم اگر در بنده، ثابت و راسخ باشد، خدای بزرگ، اولی به توفیق و یاری خواهد بود.
والسلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته، و الصلاة علی محمد و آله الطاهرین، واللعن علی أعدائهم أجمعین.

دستورالعمل سوم
بسمه تعالی
گفتم که: الف، گفت: دگر؟ گفتم: هیچ در خانه اگر کس است، یک حرف بس است بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم: «کسی که بداند هر که خدا را یاد کند، خدا همنشین اوست، احتیاج به هیچ وعظی ندارد، می‌داند چه باید بکند و چه باید نکند؛ می‌داند که آنچه را که می‌داند، باید انجام دهد، و در آنچه که نمی‌داند، باید احتیاط کند. »
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
الاقل محمد تقی البهجة

دستور العمل چهارم
الأقل محمد تقی البهجة
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله وحده، و الصلاة علی سید انبیاء و علی آله الطیبین، و اللعن أعدائهم اجمعین.
جماعتی از مؤمنین و مؤمنات، طالب نصیحت هستند؛ بر این مطالبه، اشکالاتی وارد است، از آن جمله:
۱. نصیحت در جزییات است، و موعظه، اعمّ است از کلیات و جزییات؛ ناشناس‌ها و همدیگر را نصیحت نمی‌کنند.
۲. «من‌عمل بما علم ورثه الله علم ما لم یعلم»؛ «[من عمل بما علم] کفی ما لم یعلم»؛ (والذین جاهدوا فینا، لنهدینهم سبلنا).
۳. آنچه می‌دانید، عمل کنید؛ و در آنچه نمی‌دانید؛ احتیاط کنید تا روشن شود؛ و اگر روشن شد، بدانید که بعض معلومات را زیر پا گذاشته‌اید؛ طلب موعظه از غیر عامل، محل اعتراض است؛ و قطعاً مواعظی را شنیده‌اید و می‌دانید، عمل نکردید، و گرنه روشن بودید.
۴. همه می‌دانند که «رساله عملیه» را باید بگیرند و بخوانند و بفهمند، و تطبیق عمل بر آن نمایند، و حلال و حرام را با آن تشخیص بدهند؛ و همچنین مدارک شرعیه [را] اگر اهل استنباط باشند؛ پس نمی‌توانند بگویند:
۵. « ما نمی‌دانیم چه بکنیم و چه نکنیم. »
۶. کسانی‌که به آنها عقیده دارید، نظر به اعمال آنها نمایید، آنچه می‌کنند از روی اختیار، بکنید، و آنچه نمی‌کنند از روی اختیار، نکنید؛ و این، از بهترین راه‌های وصول به مقاصد عالیه است؛ «کونوا دعاة إلی الله بغیر ألسنتکم»؛
مواعظ عملیه، بالاتر و مؤثرتر از مواعظ قولیه است.
۷. از واضحات است که خواندن قرآن در هر روز، و ادعیه مناسبه اوقات و امکنه، در تعقیبات وغیرآنها؛ و کثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرفه؛ و زیارت علما و صلحاء و همنشینی با آنها، از مرضیات خدا و رسول(ص) است و باید روز به روز، مراقب زیادتی بصیرت و انس به عبادت و تلاوت و زیارت باشد.
۸. و بر عکس، کثرت مجالست با اهل غفلت، مزید قساوت و تاریکی قلب و استیحاش از عبادت و زیارات است؛ از این جهت است که احوال حسنه حاصله از عبادات و زیارات و تلاوتها، به سبب مجالست با ضعفا در ایمان، به سوء حال و نقصان، مبدل می‌شوند؛ پس، مجالست با ضعیف الایمان- در غیر اضطرار و برای غیر هدایت آنها- سبب می‌شود که ملکات حسنه خود را از دست بدهد، بلکه اخلاق فاسده آنها را یاد بگیرد:
۹. « جالسوا من یذکرکم الله رؤیته، و یزید فی علمکم منطقه، و یرغبکم فی الاخرة عمله. »
۱۰. از واضحات است که ترک معصیت در اعتقاد و عمل، بی‌نیاز می‌کند از غیر آن؛ یعنی غیر، محتاج است به آن، و او محتاج غیر نیست، بلکه مولد حسنات و دافع سیئات است:
۱۱. (و ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون.)
۱۲. عبودیت ترک معصیت در عقیده و عمل.
۱۳. بعضی گمان می‌کنند که ما از ترک معصیت عبور کرده‌ایم!! غافلند از این‌که معصیت، اختصاص به کبائر معروفه ندارد، بلکه اصرار بر صغائر هم، کبیره است؛ مثلاً نگاه تند به مطیع، برای تخویف، إیذاءِ محرم است؛ [و] تبسم به عاصی، برای تشویق، اعانت بر معصیت است.
۱۴. محاسن اخلاق شرعیه و مفاسد اخلاق شرعیه، در کتب و رسائل عملیه، متبین شده‌اند. دوری از علما و صلحا، سبب می‌شود که سارقین دین، فرصت را غنیمت بشمارند و ایمان و اهلش را بخرند به ثمن‌های بَخس و غیر مبارک، همه اینها مجرب و دیده شده است.
۱۵. از خدا می‌خواهیم که عیدی ما را در اعیاد شریفه اسلام و ایمان، موفقیت به
«عزم راسخ ثابت دائم بر ترک معصیت» قرار بدهد که مفتاح سعادت دنیویه و اخرویه است، تا این‌که ملکه بشود ترک معصیت؛ و معصیت برای صاحب ملکه، به منزله زهر خوردن برای تشنه است، یا میته خوردن برای گرسنه است.
البته اگر این راه تا آخر، مشکل بود و به سهولت و رغبت، منتهی نمی‌شد، مورد تکلیف و ترغیب و تشویق از خالق قادر مهربان نمی‌شد.
۱۶. «و ما توفیقی إلا بالله، علیه توکلت، و إلیه انیب».
و الحمدلله أولاً و آخراً، و الصلاة علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی
أعدائهم أجمعین»
۱۷. ربیع المولود ۱۴۱۹

دستورالعمل پنجم
بسمه تعالی
کسی که به خالق و مخلوق، متیقن و معتقد باشد، و با انبیاء و اوصیاء صلوات‌الله علیهم، جمیعاً مرتبط و معتقد باشد، و توسل اعتقادی و عملی به آنها داشته باشد، و مطابق دستور آنها حرکت و سکون نماید، و در عبادات، «قلب» را از غیر خدا، خالی نماید، و فارق‌القلب، نماز را که همه چیز تابع آن است انجام دهد، و با مشکوک‌ها، تابع امام عصر عجل الله له الفرج باشد، و هر که را امام، مخالف خود می‌داند با او مخالف باشد، و هر که را موافق می‌داند با او موافق، [و] لعن نماید ملعون او را، و ترحم نماید بر مرحوم او و لو علی سبیل الاجمالی؛ هیچ کمالی را فاقد نخواهد بود و هیچ وِزر و بالی را واجد نخواهد بود.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
العبد محمد تقی البهجة

دستورالعمل ششم
العبد محمد تقی البهجة
بسمه تعالی
هیچ ذکری، بالاتر از «ذکر عملی» نیست؛ هیچ ذکر عملی، بالاتر از «ترک معصیت در اعتقادیات و عملیات نیست.»
و ظاهر این است که ترک معصیت به قول مطلق، بدون «مراقبه دائمیه»، صورت نمی‌گیرد.
والله الموفق
العبد محمد تقی البهجة

دستورالعمل هفتم
بسمه تعالی
من کلام علی علیه‌السلام:
«إعلم أن کل شیء من عملک تبع لصلاتک: بدان که هر چیزی از عمل تو تابع نماز توست »؛ علیکم بالمحافظة علی الصلوات الخمس فی اوائل أوقاتها و بالإقبال بالکل إلیه تعالی فیها، لا تفوتکم السعادة إن شاء الله تعالی: بر شما باد به محافظت بر نمازهای پنج‌گانه در اولین وقت‌های آنها؛ و بر شما باد به روی نمودن و توجّه با تمام وجود بسوی خدای تعالی؛ {‌در این صورت} سعادت را از دست نخواهید داد إن شاء الله تعالی.
وفقنا الله و ایاکم لمراضیه و جنبنا سخطه بمحمد و آله الطاهرین صلوات علیهم أجمعین.
دستورالعمل هشتم
بسمه تعالی
جماعتی هستند که وعظ و خطابه و سخنرانی را که مقدمه عملیات مناسبه می‌باشند، با آنها معامله ذی‌المقدمه می‌کنند، کأنه دستور این است که «بگویند و بشنوند، برای این‌که بگویند و بشنوند!» و این اشتباه است.
تعلیم و تعلم، برای عمل، مناسب است و استقلال ندارند. برای تفهیم این مطلب و ترغیب به آن فرموده‌اند: «کونوا دعاة إلی‌الله بغیر ألسنتکم» با عمل بگویید و از عمل یاد بگیرید و عملاً شنوایی داشته باشید.
بعضی می‌خواهند معلم را تعلیم نمایند، حتی کیفیت تعلیم را از متعلمین یاد بگیرند.
بعضی «‌التماس دعا‌» دارند، می‌گوییم «‌برای چه؟» درد را بیان می‌کنند، دوا را معرفی می‌کنیم، به جای تشکر و به کار انداختن، باز می‌گویند: «دعا کنید!»
دور است آنچه می‌گوییم و آنچه می‌خواهند؛ شرطیت دعا را با نفسیت آن مخلوط می‌کنند. ما از عهده تکلیف، خارج نمی‌شویم، بلکه باید از عمل، نتیجه بگیریم و محال است عمل، بی‌نتیجه باشد و نتیجه، از غیر عمل، حاصل شود؛ این طور نباشد:
پی مصلحت، مجلس آراستند
نشستند و گفتند و برخاستند!
خدا کند قوال نباشیم، فعّال باشیم؛ [مبادا] حرکت عملیه بدون علم بکنیم [و] توقف با علم بکنیم.
آنچه می‌دانیم بکنیم، در آنچه نمی‌دانیم، توقف و احتیاط کنیم تا بدانیم؛ قطعاً این راه پشیمانی ندارد.
به همدیگر نگاه نکنیم، بلکه نگاه به «‌دفتر شرع‌» نماییم و عمل و ترک را مطابق با آن نماییم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

دستورالعمل نهم
بسمه تعالی
آقایانی که طالب مواعظ هستند، از ایشان سئوال می‌شود: آیا به مواعظی که تا حال شنیده‌اید، عمل کرده‌اید، یا نه؟
آیا می‌‌‌دانید که: «هر که عمل کرد به معلومات خودش، خداوند مجهولات او را معلوم می‌فرماید؟»
آیا اگر عمل به معلومات - اختیاراً ـ ننماید، شایسته است توقع زیادتی معلومات؟
آیا باید دعوت به حق، از طریق لسان باشد؟ آیا نفرموده: «با اعمال خودتان، دعوت به حق بنماید؟»
آیا طریق تعلیم را باید یاد بدهیم، یا آنکه یاد بگیریم؟
آیا جواب این سئوال‌ها از قرآن‌کریم:
(والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا‌)، و از کلام معصوم: «من عمل بما علم، ورثه الله علم ما لم یعلم‌» و «من عمل بما علم، کفی ما لم یعلم»، [روشن نمی‌شود؟]
خداوند توفیق مرحمت فرماید که آنچه را می‌دانیم، زیر پا نگذاریم و در آنچه نمی‌دانیم، توقف و احتیاط نماییم تا معلوم شود.
نباشیم از آنها که گفته‌اند:
پی مصلحت مجلس آراستند
نشستند و گفتند و برخاستند!
نشستند و گفتند و برخاستند
وما توفیقی إلا بالله، علیه توکلت و إلیه انیب.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
الاقل محمد تقی البهجة
مشهد مقدس
یکشنبه ۱۳۷۵ هـ.ش.
مطابق با ربیع الاول ۱۴۱۷ هـ.ق.

دستورالعمل دهم
بسمه تعالی
همه می‌دانیم که رضای خداوند اجّل، با آنکه غنی بالذات [است] و احتیاج به ایمان بندگان و لوازم ایمان آنها ندارد، در این است [ که]:
بندگان، همیشه در مقام تقرب به او باشند، پس می‌دانیم که برای حاجت بندگان به تقرب به مبدأ الطاف و به ادامه تقرب، [خداوند] محبت به یاد او و ادامه یاد او دارد.
پس می‌دانیم به درجه اشتغال به یاد او، انتفاع ما از تقرب به او، خواهد بود؛ و در طاعت و خدمت او، هر قدر کوشا باشیم به همان درجه، متقرب و منتفع به قرب خواهیم بود؛ و فرق بین ما و سلمان سلام الله علیه، در درجه طاعت و یاد او که مؤثر در درجه قرب ما است، خواهد بود.
و آنچه می‌دانیم که اعمالی در دنیا محل ابتلاء ما خواهد شد، باید بدانیم؛ که آنها هر کدام مورد رضای خداست، ایضاً خدمت و عبادت و طاعت او محسوب است.
پس باید بدانیم که هدف باید این باشد که تمام عمر، صرف در یاد خدا و طاعت او و عبادت، باید باشد، تا به آخرین درجه قرب مستعد خودمان برسیم، و گرنه بعد از آنکه دیدیم بعضی، به مقامات عالیه رسیدند و ما بی جهت، عقب ماندیم، پشیمان خواهیم شد.
وقفنا الله لترک الاشتغال بغیر رضاه بمحمد و آله صلوات الله علیهم اجمعین.
الأقل محمد تقی بهجة
مشهد مقدس
چهارشنبه ۱۳۷۵ هـ ش
مطابق با ربیع الاول ۱۴۱۷ هـ ق

دستورالعمل یازدهم
بسمه تعالی
الحمدلله وحده و الصلاة علی سید الانبیاء محمد و آله سادة الأوصیاء الطاهرین و اللعن الدائم علی اعدائهم من الأولین و الآخرین.
و بعد، مخفی نیست بر اولی الألباب که اساسنامه حرکت در مخلوقات، شناختن محرّک است که حرکت، احتیاج به او دارد، و شناختن ما منه الحرکه و ما إلیه الحرکه و ما له الحرکه، یعنی بدایت و نهایت و غرض، که آن به آن، ممکنات، متحرک به سوی مقصد می‌باشند.
فرق بین عالم و جاهل، معرفت علاج حوادث و عدم معرفت است؛ و تفاوت منازل آنها در عاقبت، به تفاوت مراتب علم آنها است در ابتدا.
پس، اگر محرک را شناختیم و از نظم متحرکات، حسن تدبیر و حکمت محرّک را دانستیم، تمام توجه ما به اراده تکوینیه و تشریعیه اوست، خوشا به حال شناسنده، اگر چه بالاترین شهید باشد؛ و وای به حال ناشناس، اگر چه فرعون زمان باشد.
در عواقب این حرکات، جاهل می‌گوید: «ای کاش خلق نمی‌شدم‌»، عالم می‌گوید: «کاش هفتاد مرتبه، حرکت به مقصد نمایم و باز برگردم و حرکت نمایم و شهید حق بشوم».
مبادا از زندگی خودمان، پشیمان شده برگردیم؛ صریحاً می‌گویم: ـ مثلاًـ اگر نصف عمر هر شخصی در یاد منعم حقیقی است و نصف دیگر در غفلت، نصف زندگی، حیات او محسوب و نصف دیگر، ممات او محسوب است، با اختلاف موت، در اضرار به خویش و عدم نفع.
خداشناس، مطیع خدا می‌شود و سر و کار با او دارد؛ و آنچه می‌داند موافق رضای اوست، عمل می‌نماید؛ و در آنچه نمی‌داند، توقف می‌‌نماید تا بداند؛ و آن به آن، استعلام می‌نماید و عمل می‌نماید، یا توقف می‌‌نماید؛ عملش، از روی دلیل؛ و توقفش، از روی عدم دلیل.
آیا ممکن است بدون این‌که با سلاح اطاعت خدای قادر باشیم، قافله ما به سلامت از این رهگذر پر خطر، به مقصد برسد؟ آیا ممکن است وجود ما از خالق باشد و قوت ما از غیر او باشد؟ پس قوت نافعه باقیه نیست، مگر برای خداییان، و ضعفی نیست مگر برای غیر آنها.
حال اگر در این مرحله، صاحب یقین شدیم، باید برای عملی نمودن این صفات و احوال، بدانیم که این حرکت محققه از اول تا به آخر، مخالفت با محرّک دواعی باطله است، که اگر اعتنا به آنها نکنیم، کافی است در سعادت اتصال به رضای مبدأ اعلی:
« أفضل زاد الراحل إلیک عزم إرادة ».
والحمدلله اولاً و آخراً، و الصلاة علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین.
مشهد مقدس
چهارشنبه مرداد ماه هـ.ش.
مطابق با ربیع الاول ۱۴۱۷ ه. ق.

--------------------------------------

منبع: سایت نوسازی

منبع من:  http://www.bachehayeghalam.com/articles/000485.php

برآمدگی قلمبه انتهای کابل کامپیوتر به چه دلیلی است

در یک سیستم کامپیوتر شخصی که در اداره یا خانه دارید،معمولا” این برآمدگی را روی کابل ماوس صفحه کلید و مانیتور می توانید ببینید. همچنین روی سیم های منبع تغذیه وقتی که یک دستگاه جانبی (مانند اسکنر یا چاپگر ) از یک انشعاب از آن استفاده می کند می توانید ببینید.
این برآمدگی ها،Ferrite beads (مهره هیدروکسید آهن)یا بعضی وقت ها Ferrite Cloks نامیده می شوند. هدف اصلی آنها کاهش EMI (پارازیت های الکترو مغناطیسی)وrfi (پارازیت فرکانس های رادیویی )است. یک برآمدگی (Feerrit bead ) شبیه یک مهره توخالی یا یک استوانه از جنس Ferrite (هیدورکسید آهن) است که جسمی شبه مغناطیسی از جنس اکسید آهن زنگ آلیاژ شده با موادی دیگر می باشد این استوانه می تواند هنگام ساخت کابل دور آن گذاشته شود یا اینکه بعد از ساخت کابل بصورت دو قطعه که کابل را گاز بگیرد قرار گیرد. حباب یا استوانه مواد پلاستیکی پوشیده شده بطوریکه اگر پلاستیک دور آن را بردارید، چیزی که می یابند ماده سیاه استوانه ای مانند است. کامپیوترها دستگاه های نسبتا” پرسر و صدایی هستند. مادربرد (برد اصلی )داخل کیس کامپیوتر نوساناتی در حدود 300 تا 1000 مگاهرتز در زمان کار ایجاد می کند. صفحه کلید پردازنده مخصوص به خود دارد که آن نیز نوساناتی دارد. کارت گرافیک تشعشعات مخصوص به خود دارد تا بتواند مانتیور را راه اندازی کند. تمام این نوسانات پتانسیل پخش سیگنال های رادیویی در حد فرکانس های خودشان را دارند. اکثر این پارازیت ها توسط کیس که اطراف مادربرد و صفحه کلید قرار گرفته اند نابود می شوند. منبع دیگر شلوغی و نویزها کابل اتصال دستگاه ها است. این کابل ها دقیق و حساس عمل می کنند آنتن بزرگی برای سیگنال هایی که روی آنها حرکت می کنند می باشند،آنها سیگنال ها را با بازده خوبی پخش می کنند. سیگنال هایی که آنها پخش می کنند می توانند مانع سیگنال های رادیویی یا تلویزیونی شود. کابل ها همچنین می توانند سیگنال ها را دریافت کرده و آنها را به داخل کیس بفرستد و در آن صورت ایجاد مشکل می کنند. یک ferrite bead خاصیت حذف سیگنال های پراکنده شده و خفه کردن RFI (پارازیت های رادیویی)داخل کابل را دارا می باشد و این دلیل اصلی تعبیه حباب در انتهای کابل است. بجای برگشت و انتقال به سمت پایین در کابل سیگنال های RFI در گرمای داخل حباب احاطه شده و مستهلک می شوند

برآمدگی قلمبه انتهای کابل کامپیوتر به چه دلیلی است

در یک سیستم کامپیوتر شخصی که در اداره یا خانه دارید،معمولا” این برآمدگی را روی کابل ماوس صفحه کلید و مانیتور می توانید ببینید. همچنین روی سیم های منبع تغذیه وقتی که یک دستگاه جانبی (مانند اسکنر یا چاپگر ) از یک انشعاب از آن استفاده می کند می توانید ببینید.
این برآمدگی ها،Ferrite beads (مهره هیدروکسید آهن)یا بعضی وقت ها Ferrite Cloks نامیده می شوند. هدف اصلی آنها کاهش EMI (پارازیت های الکترو مغناطیسی)وrfi (پارازیت فرکانس های رادیویی )است. یک برآمدگی (Feerrit bead ) شبیه یک مهره توخالی یا یک استوانه از جنس Ferrite (هیدورکسید آهن) است که جسمی شبه مغناطیسی از جنس اکسید آهن زنگ آلیاژ شده با موادی دیگر می باشد این استوانه می تواند هنگام ساخت کابل دور آن گذاشته شود یا اینکه بعد از ساخت کابل بصورت دو قطعه که کابل را گاز بگیرد قرار گیرد. حباب یا استوانه مواد پلاستیکی پوشیده شده بطوریکه اگر پلاستیک دور آن را بردارید، چیزی که می یابند ماده سیاه استوانه ای مانند است. کامپیوترها دستگاه های نسبتا” پرسر و صدایی هستند. مادربرد (برد اصلی )داخل کیس کامپیوتر نوساناتی در حدود 300 تا 1000 مگاهرتز در زمان کار ایجاد می کند. صفحه کلید پردازنده مخصوص به خود دارد که آن نیز نوساناتی دارد. کارت گرافیک تشعشعات مخصوص به خود دارد تا بتواند مانتیور را راه اندازی کند. تمام این نوسانات پتانسیل پخش سیگنال های رادیویی در حد فرکانس های خودشان را دارند. اکثر این پارازیت ها توسط کیس که اطراف مادربرد و صفحه کلید قرار گرفته اند نابود می شوند. منبع دیگر شلوغی و نویزها کابل اتصال دستگاه ها است. این کابل ها دقیق و حساس عمل می کنند آنتن بزرگی برای سیگنال هایی که روی آنها حرکت می کنند می باشند،آنها سیگنال ها را با بازده خوبی پخش می کنند. سیگنال هایی که آنها پخش می کنند می توانند مانع سیگنال های رادیویی یا تلویزیونی شود. کابل ها همچنین می توانند سیگنال ها را دریافت کرده و آنها را به داخل کیس بفرستد و در آن صورت ایجاد مشکل می کنند. یک ferrite bead خاصیت حذف سیگنال های پراکنده شده و خفه کردن RFI (پارازیت های رادیویی)داخل کابل را دارا می باشد و این دلیل اصلی تعبیه حباب در انتهای کابل است. بجای برگشت و انتقال به سمت پایین در کابل سیگنال های RFI در گرمای داخل حباب احاطه شده و مستهلک می شوند

مجله ۷ کلوب

خدایا به من دوستی عطا کن که با من گریه کند. دوستی که با من بخندد پیدا میکنم.

جزیره

در جزیره ای زیبا تمام حواس , زندگی میکردند, شادی , غم , غرور , عشق و ... روزی خبر رسید که به زودی جزیره به زیره آب خواهد رفت.همه ساکنین جزیره قایقهایشان را اماده و جزیره را ترک کردن. وقتی جزیره به زیره آب رفت ,عشق از ثروت که قایقی با شکوه داشت کمک خواست و گفت:(آیا میتونم با تو همسفر شوم؟) ثروت گفت: نه من مقدار زیادی طلا و نقره دارم و جایی برای تو ندارم. عشق از غرور که با یک کرجی زیبا راهی مکانی امن بود کمک خواست. غرور گفت: نه چون تمام بدنت خیس و کثیف شده و قایق زیبای مرا کثیف خواهی کرد. غم در نزدیکی عشق بود.پس عشق به او گفت:(اجازه بده که با تو بیایم) غم با صدای حزن الود گفت: آه من خیلی ناراحتم ,و احتیاج دارم تنها باشم. عشق سراغ شادی رفت و او را صدا زد,اما او انقدر غرق شادی و هیجان بود که حتی صدای عشق را نشنید. آب هر لحظه بالاتر میامد وعشق دیگر ناامید شد, که ناگهان صدایی سالخورده گفت من تو را خواهم برد. عشق از خوشحالی فراموش کرد نام پیرمرد را بپرسد و سریع سوار قایق شد. وقتی به خشکی رسیدند پیرمرد به راه خود ادامه داد و عشق تازه متوجه شد که چقدر به گردن پیرمرد حق دارد. عشق نزد علم رفت و گفت ان پیرمرد کی بود که جان مرا نجات داد؟ علم پاسخ داد:(زمان) عشق با تعجب پرسید چرا زمان به من کمک کرد؟؟؟ علم لبخندی خردمندانه زد و گفت:
((زیرا تنها زمان قادر به درک عظمت عشق است))

درس زندگی برگرفته از مطالب جالب

در زمان ها ی گذشته ، پادشاهی تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و برای این که عکس العمل مردم را ببیند خودش را در جایی مخفی کرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از کنار تخته سنگ می گذشتند. بسیاری هم غرولند می کردندکه این چه شهری است که نظم ندارد. حاکم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است و ... با وجود این هیچ کس تخته سنگ را از وسط بر نمی داشت . نزدیک غروب، یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود ، نزدیک سنگ شد. بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کناری قرار داد. ناگهان کیسه ای را دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود ، کیسه را باز کرد و داخل آن سکه های طلا و یک یادداشت پیدا کرد. پادشاه در ان یادداشت نوشته بود : " هر سد و مانعی می تواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد."
 
SMS
 
چگونه آینده ای درخشان داشته باشیم ؟
1- بدانیم که زندگی همیشه عادلانه با ما برخورد نمی کند. آنچه مجبور به قبولش هستیم ، بپذیریم و مواردی را که قادر به تغییرشان هستیم تغییر دهیم.
2- قبل از انجام هر کاری درباره آن خوب فکر کنیم. یک لحظه بی دقتی سال ها پشیمانی و اندوه را به همراه می آورد.
3- در جست و جوی زیبائی موجود در زندگی ، طبیعت و مردم باشیم.
4- سپاسگزار دارائی های مادی خود ، مردم و لحظاتی که سپری می شوند ، باشیم.
5- تمام سعی و تلاش خود را برای بوجود آوردن سرگرمی های مفید به کار گیریم. این راه بهترین روش برای بوجود آوردن رشته های محبت بین دیگران و خودمان است و خاطرات زیبائی را ترسیم می نماید.
6- زمانی را به خود اختصاص دهیم و کاری را انجام دهیم که ار آن لذت می بریم و هیچ گونه احساس گناهی از انجام دادن آن نداشته باشیم.
7- دیگران را بدون قضاوت کردن درباره شان بپذیریم و بدانیم هر فرد با دیگری متفاوت است.
8- دیگران را ببخشیم ، زیرا دلخور بودن از دیگران بیشتر خود ما را می آزارد.
9- ذهن خودمان را برای دیده های جدید آماده کنیم و از سعی و تلاش نترسیم.
10- در ذهن خود برنامه هایی را تصور کنیم و به سوی چیزی که می خواهیم ، حرکت کنیم