مطالب جالب از اینترنت

مطالب جالبی که تو اینترنت دیدم دارم جمع می کنم. تقریبا هیچکدوم برای خودم نیست و اغلب جمع آوری از سایتهای دیگه است. چون برا من

مطالب جالب از اینترنت

مطالب جالبی که تو اینترنت دیدم دارم جمع می کنم. تقریبا هیچکدوم برای خودم نیست و اغلب جمع آوری از سایتهای دیگه است. چون برا من

ده گام به سوی تقویت خلاقیت

یک -به موزیک باخ (  Johann Sebastian Bach) گوش دهید . اگر از سردرد  رنج می برید و یا در نیمه های شب دچار توهم می شوید به پزشک مراجعه نمایید.

دو- از تکنیک یورش فکری ( Brainstorm  ) استفاده کنید.این تکنیک علاوه بر اینکه مخزنی از ایده ها برای شما ایجاد می کند بلکه به کمک آن می توانید  در امور خود تصمیم گیری های بهتری را اتخاذ نمایید

سه -همیشه با خود یک دفترچه و مداد یا خودکار به همراه داشته باشید.هنگامی که ایده ای تازه به ذهن شما می رسد ، آن را یاد داشت نمایید.هنگامی که ایده های  یادداشت شده خود را بازخوانی می کنید ، ممکن است 90 درصد آنها بیهوده جلوه کنند اما نگران نباشید این طبیعی است ، 10 درصد از بقیه ایده های یادداشت شده بسیار ارزشمند خواهند بود.

چهار- هنگامی که فکر نویی به ذهن شما می رسد، یک فرهنگ لغت را باز کنید و بطور تصادفی واژه ای را انتخاب نمایید و آنگاه سعی نماییداین فکرنو و آن واژه را با یکدیگر  ترکیب نمایید و این روش سبب خواهد شد به نکات جالبی دست یابید. یک مفهوم  شناخته شده ساده ای وجود دارد که هنگامی که ذهن شما در شرایط آزاد بسر می برد  قادر به خلاقیت نیست و هنگامی که ذهن شما با محدودیت هایی روبرو می شود،شروع به تفکر خواهد کرد و این روش سبب می شود ذهن شما دریک محدودیت قرارگرفته و تفکر نماید.

پنج -مشکلی را که با آن روبرو هستید ، با دقت تعریف نمایید، و یا آن را  بر روی یک کاغذ یا دفترچه الکترونیکی و یا در رایانه با جزئیات شرح دهید.از این طریق شما به نکات تازه و خوبی در خصوص مشکل خود دست می یابید.

شش -اگر نمی توانید تفکر کنید ، بهتر است پیاده روی کنید.یک تغییر آب و هوابرای شما خوب بوده و به آرامی کمک می کند تا سلولهای مغزی  شما به تحرک واداشته شوند.

هفت : تلویزیون نگاه نکنید ، زیرا  ذهن شما توسط  برنامه های  تلویزیون اشغال می شود و دیگر  قادر  نیستید  خلاقانه فکر کنید ، گویی با دیدن تلویزیون  مغز  شما  از گوش  ها  و چشم  های شما  نشت  کرده و خارج می  شود .

هشت : از  مصرف دارو بپرهیزید ، بعضی  از افراد  برای تقویت  خلاقیت  خود از  داروهای خاص  استفاده می کنند، در حالیکه  از نگاه دیگران  ، این افراد   تنها نظیر  افرادی  هستند که وابستگی دارویی دارند.

نه - تا می توانید درباره  هر چیزی مطالعه کنید ، مغز شما با مطالعه  کتاب ورزش می کند.علاوه بر اینکه  سبب  الهام  در ذهن شما می  شود  بلکه  آن را انباشته  از اطلاعات می کند که این خود سبب خواهد  شد  ، سلولهای  مغزی  شما با یکدیگر راحت تر  ارتباط  برقرار کرده و زمینه برای  خلق  ایده های  نو پدید آید.

ده - مغز شما نیز همانند بدن  شما نیازمند ورزش  کردن است  تا به خوبی  فعالیت نماید.در صورتی  که مغز ورزش نکند ، به مرور  سست  و بی فایده  می شود.شما از طریق  مطالعه کردن  ، بحث کردن  با افراد  باهوش  می  توانید  سلولهای  مغزی خود  را وادار به ورزش کنید. گفتگو  با دیگران در رابطه با کارگردانان فیلم ها و سیاست و نظیر اینها برای  ذهن  شما خوب  است و این بهتر از پرخاش کردن بر سر دیگران  است .

****  

منبع :    مقاله " ده گام به سوی تقویت خلاقیت " نویسنده  :  جفری بام گارتنر  (    Jeffrey Baumgartner )   ترجمه : حمید میرزاآقایی   -برگرفته از سایت  jpb.com -  انتشار توسط : سایت فکرنو- بهمن 1384

Reference:  Jeffrey Baumgartner10 Steps to boost your creativity "-http://www.jpb.com-translation to persian language by: Hamid Mirzaaghie

منبع:  http://www.fekreno.org/Arfek148.htm

مردی که می توانست بیل گیتس شود

مردی که می‌توانست ‌بیل گیتس باشد

ترجمه: بابک احترامی‌
ماهنامه شبکه - مهر ۱۳۸۴ شماره 58

اشاره :

صنعت کامپیوتر مملو از شخصیت‌های بزرگ و داستان‌های عجیب است. اما یکی از این داستان‌ها به مرور به یک افسانه‌ بدل شده‌است. این داستان، سرگذشت یکی از پیشکسوتان دنیای نرم‌افزار است که فرصت بزرگی را از دست داد. Garry Kildall کسی بود که می‌توانست سیستم عامل اولین کامپیوتر شخصی IBM را تأمین کند و در رقابت با بیل گیتس و مایکروسافت، کنترل آینده تکنولوژی را به دست بگیرد. ولی این بخت را از دست داد و شاید بخت معرفی‌شدن به عنوان ثروتمند‌ترین فرد جهان را هم از دست داده باشد.


منبع: بیزنس ویک‌

ماجرا از این قرار بود که در یک روز سرنوشت‌ساز تابستانی در سال 1980، سه آی‌بی‌امی محافظه کار به دیدار یک گروه از برنامه‌نویسان هیپی در شرکت Digital Research INC می‌رفتند و امیدوار بودند که بتوانند مجوز سیستم عامل پیشتاز صنعت این شرکت، به نام CP/M را بگیرند.
 
در عوض، بنیانگذار یعنی همین گری کیلدال، آدم‌های IBM را رها کرد و سوار ‌بر هواپیمایش به تعطیلا‌ت رفت. آی‌بی‌امی‌ها هم با دلخوری از این موضوع، به سراغ بیل گیتس و سیستم عاملش رفتند. این حکایت آن قدر تکرار شده که اگر به کسی بگویید: <روزی که گری کیلدال با هواپیمایش رفت>، بقیه داستان را خودش می‌داند. اگر چه کیلدال به خاطر ابداعات فنی بسیاری که دارد، تقدیر می‌شود، اما خیلی‌ها معتقدند وی یکی از بزرگ‌ترین خطاهای تاریخ کسب‌وکار را مرتکب شد.

اگر این اتفاق نمی‌افتاد، چه؟ چه می‌شد اگر IBM و مایکروسافت، کیلدال را، نمی‌گوییم از یک ثروت هنگفت، ولی از اعتبار بزرگی در انقلاب PC محروم نمی‌کردند؟ این فرضیه اصلی یکی از بخش‌های کتابی است به نام <آمریکا را آن‌ها ساختند>؛ یک کتاب تاریخی جدی، اثر نویسنده بلند آوازه و سردبیر سابق چند روزنامه. این کتاب که توسط نشر Little Brown چاپ و منتشر شده‌است، 70 مبتکر آمریکایی را مورد بررسی قرار داده و درواقع پیش‌درآمدی است برای جلدهای بعدی.

و با این‌که سایر نویسندگان مطالب فنی ماجرا‌های کیلدال را مطرح کرده‌اند، اما ایوانز بخش مربوط به کیلدال را بر اساس خاطرات 226 صفحه‌ای خود کیلدال نوشته  که هیچ وقت منتشر نشده است. کیلدال این خاطرات را درست قبل از مرگش در سال 1994 نوشته بود. اوایل به نظر می‌رسید کیلدال بهترین کسی است که می‌شد آینده صنعت نوپای کامپیوتر را در چشمان او جستجو کرد. اما کم‌کم که به اواخر عمرش نزدیک شد، سر از میخانه‌ها در‌آورد و گرفتار الکل شد تا این که در سن 52 سالگی دار فانی را وداع گفت.

<آمریکا را آن‌ها ساختند> کتابی است که سوابق برخی از بازیگران کلیدی عصر کامپیوتر آن زمان را مورد حمله قرار داده است؛ به طور مشخص گیتس، IBM، و تیم پاترسون، برنامه‌نویس سیاتل که سیستم عاملی به نام QDOS را بر مبنای CP/M نوشت که بعدها همان DOS شد. آن طور که کتاب نوشته، به خاطر حاکم شدن بیل گیتس به جای مغزی چون کیلدال است که <ما مجبوریم بیش از یک دهه خرابی‌های عجیب و غریبی را تحمل کنیم که هیچ وقت هزینه‌های آن‌ محاسبه نشده‌اند>. دیوید لفر، یکی از همکاران دیوانز در تألیف کتاب می‌گوید: <ما داریم سعی می‌کنیم خاطرات را اصلاح کنیم. سیستم عامل پی‌سی را گیتس اختراع نکرده، و هر جا نوشته‌اند که او این کار را کرده اشتباه است>.

هیچ شکی نیست که کیلدال یکی از پیشتازان این صنعت بوده است. او با ابداع اولین سیستم عامل ریزکامپیوترها در اوایل دهه 1970، امکان ساخت اولین کامپیوترهای شخصی را برای شرکت‌ها و علاقه‌مندان فراهم کرد. صرف‌نظر از مسائل قانونی، سیستم عامل اولیه داس مایکروسافت تا حدودی بر مبنای سیستم‌عامل CP/M کیلدال نوشته شد. بینش او این بود که با ساخت سیستم عاملی مجزا از سخت‌افزار، می‌توان برنامه‌ها را در کامپیوترهایی به‌اجرا درآورد که سازندگان متفاوتی دارند. به قول تام رولاندر، دوست کیلدال و رئیس سابق DRI، <چیزی که گری را واقعاً سر حال می‌آورد، نوآوری بود>.

با این وجود، کتاب ایوانز به طور کامل روشن نکرده است که کیلدال چگونه مغلوب گیتس شد. این کتاب اساساً بر نوشته‌های کیلدال، خانواده، و دوستان او تکیه کرده است. ایوانز می‌گوید: از گیتس درخواست مصاحبه کرده، اما مایکروسافت نپذیرفته است. او با IBM یا Paterson تماس نگرفته، ولی از بریده نشریاتی که قبلاً این موضوع را چاپ کرده‌اند، استفاده کرده است. IBM حاضر نشد برای این مقاله با بیزنس‌ویک صحبت کند.

اما مسؤلا‌ن سابق این شرکت، با برداشت کیلدال از وقایع مخالفت کردند. مایکروسافت کتاب را <جانبدارانه و ناصحیح> می‌داند و می‌گوید: شرکت به <نقش بنیادین> خود در صنعت افتخار می‌کند. پترسون قبول ندارد که مالکیت معنوی کیلدال را به سرقت برده است و می‌گوید: تعجب می‌کند که نویسندگان با وی تماس نگرفتند <شاید فکر کنید آن‌ها می‌خواسته‌اند. ولی پیداکردن من کار سختی نیست>.

خاطرات مبهم
چیزی که پیدا کردنش سخت است، حقیقت است. با وجود ده‌ها مصاحبه‌ای که بیزنس‌ویک با افراد درگیر با این ماجرا انجام داده، هیچ تصویر واضحی از روزهای سرنوشت‌ساز تابستان سال 1980 به دست نیامده است. با این که کیلدال در خاطراتش ادعا کرده که روز اول با IBM ملاقات داشته و با هم دست داده‌اند، اما وکیل خود DRI در آن زمان می‌گوید: هیچ توافقی صورت نگرفت.

یکی از آی‌بی‌امی‌هایی که آن روز به DRI رفته بود، تأکید دارد که با کیلدال صحبت نکرده است. اما جک سمز، یکی دیگر از آن‌ها، می‌گوید: احتمال دارد به کیلدال معرفی شده باشد. ولی چیزی یادش نمی‌آید. سمز می‌گوید: حافظه ضعیف و روایت‌های متضاد از این ماجرا اجازه نمی‌دهند بتوان به طور دقیق به یاد بیاورد که در آن روزها چه گذشت: <به آن روزها که نگاه کنید، می‌بینید خیلی از اطلاعات، از روی عمد به صورت نادرست منتشر می‌شدند>. او با اشاره به این که ابتدا IBM مدعی بود که اولین سیستم‌عامل را خودش اختراع کرده است، می‌گوید: <ما می‌گفتیم کار ماست، کیلدال می‌گفت کار اوست، مایکروسافت هم می‌گفت کار آن‌هاست>.

با این‌حال شروع ماجرا هیچ نقطه ابهامی ندارد. چند تن از آی‌بی‌امی‌ها که برای ساخت کامپیوتر شخصی روی پروژه‌ای سری کار می‌کردند، در آگوست سال 1980 به سیاتل پرواز کردند تا ببینند گیتس سیستم عاملی دارد که در اختیارشان بگذارد یا نه. او چنین سیستم عاملی نداشت و آن‌ها را به کیلدال ارجاع داد. روز بعد که آن‌ها در شرکت DRI حضور یافتند، همسر آن زمان کیلدال، که مدیر فروش شرکت هم بود، حاضر نشد قرارداد
 non-disclosure (روِیت نشده) آن‌ها را امضا کند.

کیلدال چگونه باخت

در روزهای سرنوشت‌ساز تابستان 1980، گری کیدال، پیشتاز عرصه نرم‌افزارهای PC، فرصت تأمین سیستم‌عامل اولین PC ساخت IBM را از دست داد و این فرصت طلا‌یی را به بیل ‌گیتس تقدیم کرد. مروری مختصر برآنچه که اتفاق افتاد: 

21 آگوست 1980: آی‌بی‌امی‌ها به دیدن بیل گیتس رفتند و طرح‌های خود را برای کامپیوترهای شخصی آینده بازگو کردند. آی‌بی‌امی‌ها متوجه شدند که گیتس نمی‌تواند سیستم عامل مورد نظر آن‌ها را تأمین کند. گیتس آن‌ها را به گری کیلدال و شرکت DRI ارجاع می‌دهد که سیستم عاملی به نام CP/M دارد.

22 آگوست 1980: آی‌بی‌امی‌ها در پاسیفیک گرو، به دیدن دوروتی مک ایون، همسر کیلدال و مدیر بازرگانی DRI  می‌روند. آی‌بی‌امی‌ها می‌گویند: نتوانستند بر سر یک قرارداد non-disclosure با مک ایون به توافق برسند و کیلدال را هم ملاقات نکردند. اما کیلدال در خاطراتش می‌گوید: آی‌بی‌امی‌ها را دیده و با آن‌ها به یک توافق شفاهی رسیده که مجوز CP/M را به آن‌ها بدهد.

28 آگوست 1980: گیتس با عقد یک قرارداد مشاوره با IBM متعهد می‌شود برای کامپیوترهای شخصی نرم‌افزار بنویسد. سپس سیستم عامل QDOS را که شبیه به CP/M بود، به قیمت 50 هزار دلار می‌خرد. مایکروسافت QDOS را دستکاری می‌کند، نامش را به DOS تغییر می‌دهد، و مجوز آن را به IBM واگذار می‌کند.

21 جولای 1981: کیلدال با IBM درگیر می‌شود. او مدعی است DOS کپی‌رایت CP/M را نقض کرده است. او قبول می‌کند از IBM شکایت نکند و IBM هم تعهد می‌دهد در کامپیوترهای شخصی، از سیستم عامل CP/M استفاده کند.

12 آگوست 1981: IBM با اعلام ورود پی‌سی خود، CP/M را به مبلغ 240 دلار و داس را به مبلغ فقط 40 دلار عرضه می‌کند. داس خیلی زود CP/M را از دور بیرون می‌راند و به عنوان سیستم عامل استاندارد کامپیوترهای شخصی، موقعیت خود را تضمین می‌کند.

 
او اکنون گرفتار سرطان مغزی است و چیزی از این ماجرا را به خاطر نمی‌آورد. اما رولاندر، که آن روز صبح با کیلدال به یک سفر تجاری رفتند، به بیزنس‌ویک گفته است که عصر همان روز برگشته‌اند و با IBM ملاقات داشته‌اند.

اگر کیلدال آن روز به توافقی هم رسیده باشد، توافق زیاد محکمی نبوده است. سمز می‌گوید: کمی بعد در منطقهPacific Grove به دیدن کیلدال رفته است. اما به توافقی نرسیده‌اند. در همین زمان‌ها، او یک بار دیگر گیتس را دیده است. هم سمز و هم گیتس از سیستم عاملی که پترسون در شرکت کامپیوتری سیاتل ساخته بود، خبر داشتند. آن طور که سمز حکایت می‌کند: <گیتس گفت: خودت می‌خواهی QDOS را بگیری یا دوست داری من این کار را بکنم؟ و من هم گفتم هر جور شده خودت این کار را بکن>. گیتس برنامه پترسون را با بهای50 هزار دلار خرید و اسمش را DOS گذاشت. کمی آن‌را تغییر داد و با مبلغی اندک به ازای هر نسخه، مجوز آن را به IBM واگذار کرد.

شلیک به هدف

بیل‌گیتس در سال 1985: سیستم‌عامل داس او، به سیستم‌عامل CP/M، متعلق به کیدال، بسیار شبیه بود.

بیشتر از یک سال طول نکشید که کیلدال متوجه شد گیتس، دوست قدیمی‌او، قرارداد نرم‌افزار را از چنگش بیرون کشیده است. IBM در مدت کوتاهی نمونه‌های آزمایشی پی‌سی خود را قبل از اعلام نهایی، در آگوست 1981، بیرون فرستاد و یکی از مشاورانی که برای DRI کار می‌کرد، متوجه شد که سیستم عامل آن بسیار شبیه به CP/Mاست. این مشاور به خاطر می‌آورد که کیلدال به صفحه نمایش نگاه می‌کرد و از تعجب میخکوب شده بود: <پاره‌ای تغییرات ظاهری وجود داشت. اما اساساً همان برنامه بود>.

کیلدال خشمگین شده بود و همراه با جان کتساروس، یکی از معاونان خود، در رستورانی در سیاتل به ملاقات گیتس رفت تا اختلافات را حل کند. اما هیچ چیز حل نشد.
 
کیلدال جلوی IBM هم ایستاد. اما مشکلش این بود که قانون حق تکثیر نرم‌افزار، تازه وضع شده بود و هنوز معلوم نبود چه چیزی تخلف از این قانون را محسوب می‌شود. وکیل DRI معتقد است: با توجه به تعدد شباهت‌هایی که میان DOS و CP/M مشاهده شد، اگر امروز بود، می‌توانستید کار را به دادگاه بکشانید و رای تخلف از قانون بگیرید. اما سال 1981 چنین چیزی امکان نداشت.

اولین کامپیوتر IBM که با سیستم‌عامل بیل‌گیتس ارائه شد.

به همین دلیل، کیلدال به جای شکایت‌کردن، موافقت کرد مجوز CP/M را به <آبی بزرگ> بدهد. اما وقتی کامپیوترها بیرون آمدند و دید که IBM برای هر نسخه CP/M دویست و چهل دلار می‌گیرد و برای هر نسخه داس 40 دلار، مات و مبهوت ماند. آن طور که کیلدال در خاطراتش نوشته است: <به نظر من، کل این سناریو را IBM طراحی کرده بود تا مفت و مجانی به استاندارد فعلی برسد>.

در عرض چند سال، کامپیوترهای شخصی IBM روی هر میزی ظاهر شدند. و مایکروسافت برترین تأمین‌کننده سیستم عامل شد. CP/M به مرور از دور خارج شد. کیلدال هم بالاخره در سال 1991 شرکتش را به مبلغ 120 میلیون دلار به ناول فروخت و رفت به سراغ تکنولوژی مالتی‌مدیا.

اما دیگر نتوانست بازیگر تعیین‌کننده صنعت باشد. دوستان او می‌گویند: هر وقت داستان <پرواز در زمان دیدار>IBM  مطرح می‌شد. کیلدال از خشم به خود می‌لرزید.

تیر خلاص زمانی زده شده که دانشگاه واشنگتن در سال 1992، کیلدال را برای شرکت در سالگرد بیست و پنجمین برنامه علوم کامپیوتری خود دعوت کرد. کیلدال یکی از اولین و ممتازترین فارغ‌التحصیلان این دانشگاه بود و مدرک دکترا گرفته بود. با این وجود در این مراسم، گیتس را به عنوان سخنران اصلی در نظر گرفته بودند، که از دانشگاه هاروارد ترک تحصیل کرده بود. کیلدال می‌گوید: این ضربه در او انگیزه نوشتن خاطراتش را ایجاد کرد: <خوب لابد او تحصیلات عالیه داشته که به اینجا آمده. ولی این تحصیلات مال من بوده نه او>.

دلخوری کیلدال قابل درک است. اما حتی دوستان او هم معتقدند که تقصیر خودش بوده است. او گرچه از لحاظ علمی و فنی شخص برجسته‌ای بود، اما از نظر تجاری ضعیف بود. یک اشتباه بزرگ او این بود که بلافاصله نسخه پیشرفته‌تری از CP/M را آماده نکرد. او در ارائه سیستم عامل 16 بیتی، کند عمل کرد. همین تأخیر بود که به پترسون فرصت داد یک سیستم عامل 16 بیتی بنویسد و به قول سمز، چون سیستم عامل DRI در تابستان 1980 آماده نبود، IBM تصمیم گرفت با گیتس وارد معامله شود.

حال این سؤال مطرح می‌شود که اگر کیلدال در آن روزها از گیتس عقب نمی‌ماند، آیا مسیر تاریخ عوض می‌شد؟ جان وارتون، مشاور فنی و از دوستان کیلدال می‌گوید: <مطمئناً چنین می‌شد>. او معتقد است: اگر کیلدال در جایگاه امروز گیتس قرار می‌گرفت، صنعت کامپیوتر بیشتر از این، دانشگاهی و نوآورانه می‌شد. اما دیگران می‌گویند: کیلدال آن چه را که برای راهبری صنعت لازم است، در اختیار نداشت. بیل موفق شد. چون سوداگر سرسختی بود. اما گری این سرسختی را نداشت.

منبع: http://news.parseek.com/Url/?id=587652

مردی که می توانست بیل گیتس شود

مردی که می‌توانست ‌بیل گیتس باشد

ترجمه: بابک احترامی‌
ماهنامه شبکه - مهر ۱۳۸۴ شماره 58

اشاره :

صنعت کامپیوتر مملو از شخصیت‌های بزرگ و داستان‌های عجیب است. اما یکی از این داستان‌ها به مرور به یک افسانه‌ بدل شده‌است. این داستان، سرگذشت یکی از پیشکسوتان دنیای نرم‌افزار است که فرصت بزرگی را از دست داد. Garry Kildall کسی بود که می‌توانست سیستم عامل اولین کامپیوتر شخصی IBM را تأمین کند و در رقابت با بیل گیتس و مایکروسافت، کنترل آینده تکنولوژی را به دست بگیرد. ولی این بخت را از دست داد و شاید بخت معرفی‌شدن به عنوان ثروتمند‌ترین فرد جهان را هم از دست داده باشد.


منبع: بیزنس ویک‌

ماجرا از این قرار بود که در یک روز سرنوشت‌ساز تابستانی در سال 1980، سه آی‌بی‌امی محافظه کار به دیدار یک گروه از برنامه‌نویسان هیپی در شرکت Digital Research INC می‌رفتند و امیدوار بودند که بتوانند مجوز سیستم عامل پیشتاز صنعت این شرکت، به نام CP/M را بگیرند.
 
در عوض، بنیانگذار یعنی همین گری کیلدال، آدم‌های IBM را رها کرد و سوار ‌بر هواپیمایش به تعطیلا‌ت رفت. آی‌بی‌امی‌ها هم با دلخوری از این موضوع، به سراغ بیل گیتس و سیستم عاملش رفتند. این حکایت آن قدر تکرار شده که اگر به کسی بگویید: <روزی که گری کیلدال با هواپیمایش رفت>، بقیه داستان را خودش می‌داند. اگر چه کیلدال به خاطر ابداعات فنی بسیاری که دارد، تقدیر می‌شود، اما خیلی‌ها معتقدند وی یکی از بزرگ‌ترین خطاهای تاریخ کسب‌وکار را مرتکب شد.

اگر این اتفاق نمی‌افتاد، چه؟ چه می‌شد اگر IBM و مایکروسافت، کیلدال را، نمی‌گوییم از یک ثروت هنگفت، ولی از اعتبار بزرگی در انقلاب PC محروم نمی‌کردند؟ این فرضیه اصلی یکی از بخش‌های کتابی است به نام <آمریکا را آن‌ها ساختند>؛ یک کتاب تاریخی جدی، اثر نویسنده بلند آوازه و سردبیر سابق چند روزنامه. این کتاب که توسط نشر Little Brown چاپ و منتشر شده‌است، 70 مبتکر آمریکایی را مورد بررسی قرار داده و درواقع پیش‌درآمدی است برای جلدهای بعدی.

و با این‌که سایر نویسندگان مطالب فنی ماجرا‌های کیلدال را مطرح کرده‌اند، اما ایوانز بخش مربوط به کیلدال را بر اساس خاطرات 226 صفحه‌ای خود کیلدال نوشته  که هیچ وقت منتشر نشده است. کیلدال این خاطرات را درست قبل از مرگش در سال 1994 نوشته بود. اوایل به نظر می‌رسید کیلدال بهترین کسی است که می‌شد آینده صنعت نوپای کامپیوتر را در چشمان او جستجو کرد. اما کم‌کم که به اواخر عمرش نزدیک شد، سر از میخانه‌ها در‌آورد و گرفتار الکل شد تا این که در سن 52 سالگی دار فانی را وداع گفت.

<آمریکا را آن‌ها ساختند> کتابی است که سوابق برخی از بازیگران کلیدی عصر کامپیوتر آن زمان را مورد حمله قرار داده است؛ به طور مشخص گیتس، IBM، و تیم پاترسون، برنامه‌نویس سیاتل که سیستم عاملی به نام QDOS را بر مبنای CP/M نوشت که بعدها همان DOS شد. آن طور که کتاب نوشته، به خاطر حاکم شدن بیل گیتس به جای مغزی چون کیلدال است که <ما مجبوریم بیش از یک دهه خرابی‌های عجیب و غریبی را تحمل کنیم که هیچ وقت هزینه‌های آن‌ محاسبه نشده‌اند>. دیوید لفر، یکی از همکاران دیوانز در تألیف کتاب می‌گوید: <ما داریم سعی می‌کنیم خاطرات را اصلاح کنیم. سیستم عامل پی‌سی را گیتس اختراع نکرده، و هر جا نوشته‌اند که او این کار را کرده اشتباه است>.

هیچ شکی نیست که کیلدال یکی از پیشتازان این صنعت بوده است. او با ابداع اولین سیستم عامل ریزکامپیوترها در اوایل دهه 1970، امکان ساخت اولین کامپیوترهای شخصی را برای شرکت‌ها و علاقه‌مندان فراهم کرد. صرف‌نظر از مسائل قانونی، سیستم عامل اولیه داس مایکروسافت تا حدودی بر مبنای سیستم‌عامل CP/M کیلدال نوشته شد. بینش او این بود که با ساخت سیستم عاملی مجزا از سخت‌افزار، می‌توان برنامه‌ها را در کامپیوترهایی به‌اجرا درآورد که سازندگان متفاوتی دارند. به قول تام رولاندر، دوست کیلدال و رئیس سابق DRI، <چیزی که گری را واقعاً سر حال می‌آورد، نوآوری بود>.

با این وجود، کتاب ایوانز به طور کامل روشن نکرده است که کیلدال چگونه مغلوب گیتس شد. این کتاب اساساً بر نوشته‌های کیلدال، خانواده، و دوستان او تکیه کرده است. ایوانز می‌گوید: از گیتس درخواست مصاحبه کرده، اما مایکروسافت نپذیرفته است. او با IBM یا Paterson تماس نگرفته، ولی از بریده نشریاتی که قبلاً این موضوع را چاپ کرده‌اند، استفاده کرده است. IBM حاضر نشد برای این مقاله با بیزنس‌ویک صحبت کند.

اما مسؤلا‌ن سابق این شرکت، با برداشت کیلدال از وقایع مخالفت کردند. مایکروسافت کتاب را <جانبدارانه و ناصحیح> می‌داند و می‌گوید: شرکت به <نقش بنیادین> خود در صنعت افتخار می‌کند. پترسون قبول ندارد که مالکیت معنوی کیلدال را به سرقت برده است و می‌گوید: تعجب می‌کند که نویسندگان با وی تماس نگرفتند <شاید فکر کنید آن‌ها می‌خواسته‌اند. ولی پیداکردن من کار سختی نیست>.

خاطرات مبهم
چیزی که پیدا کردنش سخت است، حقیقت است. با وجود ده‌ها مصاحبه‌ای که بیزنس‌ویک با افراد درگیر با این ماجرا انجام داده، هیچ تصویر واضحی از روزهای سرنوشت‌ساز تابستان سال 1980 به دست نیامده است. با این که کیلدال در خاطراتش ادعا کرده که روز اول با IBM ملاقات داشته و با هم دست داده‌اند، اما وکیل خود DRI در آن زمان می‌گوید: هیچ توافقی صورت نگرفت.

یکی از آی‌بی‌امی‌هایی که آن روز به DRI رفته بود، تأکید دارد که با کیلدال صحبت نکرده است. اما جک سمز، یکی دیگر از آن‌ها، می‌گوید: احتمال دارد به کیلدال معرفی شده باشد. ولی چیزی یادش نمی‌آید. سمز می‌گوید: حافظه ضعیف و روایت‌های متضاد از این ماجرا اجازه نمی‌دهند بتوان به طور دقیق به یاد بیاورد که در آن روزها چه گذشت: <به آن روزها که نگاه کنید، می‌بینید خیلی از اطلاعات، از روی عمد به صورت نادرست منتشر می‌شدند>. او با اشاره به این که ابتدا IBM مدعی بود که اولین سیستم‌عامل را خودش اختراع کرده است، می‌گوید: <ما می‌گفتیم کار ماست، کیلدال می‌گفت کار اوست، مایکروسافت هم می‌گفت کار آن‌هاست>.

با این‌حال شروع ماجرا هیچ نقطه ابهامی ندارد. چند تن از آی‌بی‌امی‌ها که برای ساخت کامپیوتر شخصی روی پروژه‌ای سری کار می‌کردند، در آگوست سال 1980 به سیاتل پرواز کردند تا ببینند گیتس سیستم عاملی دارد که در اختیارشان بگذارد یا نه. او چنین سیستم عاملی نداشت و آن‌ها را به کیلدال ارجاع داد. روز بعد که آن‌ها در شرکت DRI حضور یافتند، همسر آن زمان کیلدال، که مدیر فروش شرکت هم بود، حاضر نشد قرارداد
 non-disclosure (روِیت نشده) آن‌ها را امضا کند.

کیلدال چگونه باخت

در روزهای سرنوشت‌ساز تابستان 1980، گری کیدال، پیشتاز عرصه نرم‌افزارهای PC، فرصت تأمین سیستم‌عامل اولین PC ساخت IBM را از دست داد و این فرصت طلا‌یی را به بیل ‌گیتس تقدیم کرد. مروری مختصر برآنچه که اتفاق افتاد: 

21 آگوست 1980: آی‌بی‌امی‌ها به دیدن بیل گیتس رفتند و طرح‌های خود را برای کامپیوترهای شخصی آینده بازگو کردند. آی‌بی‌امی‌ها متوجه شدند که گیتس نمی‌تواند سیستم عامل مورد نظر آن‌ها را تأمین کند. گیتس آن‌ها را به گری کیلدال و شرکت DRI ارجاع می‌دهد که سیستم عاملی به نام CP/M دارد.

22 آگوست 1980: آی‌بی‌امی‌ها در پاسیفیک گرو، به دیدن دوروتی مک ایون، همسر کیلدال و مدیر بازرگانی DRI  می‌روند. آی‌بی‌امی‌ها می‌گویند: نتوانستند بر سر یک قرارداد non-disclosure با مک ایون به توافق برسند و کیلدال را هم ملاقات نکردند. اما کیلدال در خاطراتش می‌گوید: آی‌بی‌امی‌ها را دیده و با آن‌ها به یک توافق شفاهی رسیده که مجوز CP/M را به آن‌ها بدهد.

28 آگوست 1980: گیتس با عقد یک قرارداد مشاوره با IBM متعهد می‌شود برای کامپیوترهای شخصی نرم‌افزار بنویسد. سپس سیستم عامل QDOS را که شبیه به CP/M بود، به قیمت 50 هزار دلار می‌خرد. مایکروسافت QDOS را دستکاری می‌کند، نامش را به DOS تغییر می‌دهد، و مجوز آن را به IBM واگذار می‌کند.

21 جولای 1981: کیلدال با IBM درگیر می‌شود. او مدعی است DOS کپی‌رایت CP/M را نقض کرده است. او قبول می‌کند از IBM شکایت نکند و IBM هم تعهد می‌دهد در کامپیوترهای شخصی، از سیستم عامل CP/M استفاده کند.

12 آگوست 1981: IBM با اعلام ورود پی‌سی خود، CP/M را به مبلغ 240 دلار و داس را به مبلغ فقط 40 دلار عرضه می‌کند. داس خیلی زود CP/M را از دور بیرون می‌راند و به عنوان سیستم عامل استاندارد کامپیوترهای شخصی، موقعیت خود را تضمین می‌کند.

 
او اکنون گرفتار سرطان مغزی است و چیزی از این ماجرا را به خاطر نمی‌آورد. اما رولاندر، که آن روز صبح با کیلدال به یک سفر تجاری رفتند، به بیزنس‌ویک گفته است که عصر همان روز برگشته‌اند و با IBM ملاقات داشته‌اند.

اگر کیلدال آن روز به توافقی هم رسیده باشد، توافق زیاد محکمی نبوده است. سمز می‌گوید: کمی بعد در منطقهPacific Grove به دیدن کیلدال رفته است. اما به توافقی نرسیده‌اند. در همین زمان‌ها، او یک بار دیگر گیتس را دیده است. هم سمز و هم گیتس از سیستم عاملی که پترسون در شرکت کامپیوتری سیاتل ساخته بود، خبر داشتند. آن طور که سمز حکایت می‌کند: <گیتس گفت: خودت می‌خواهی QDOS را بگیری یا دوست داری من این کار را بکنم؟ و من هم گفتم هر جور شده خودت این کار را بکن>. گیتس برنامه پترسون را با بهای50 هزار دلار خرید و اسمش را DOS گذاشت. کمی آن‌را تغییر داد و با مبلغی اندک به ازای هر نسخه، مجوز آن را به IBM واگذار کرد.

شلیک به هدف

بیل‌گیتس در سال 1985: سیستم‌عامل داس او، به سیستم‌عامل CP/M، متعلق به کیدال، بسیار شبیه بود.

بیشتر از یک سال طول نکشید که کیلدال متوجه شد گیتس، دوست قدیمی‌او، قرارداد نرم‌افزار را از چنگش بیرون کشیده است. IBM در مدت کوتاهی نمونه‌های آزمایشی پی‌سی خود را قبل از اعلام نهایی، در آگوست 1981، بیرون فرستاد و یکی از مشاورانی که برای DRI کار می‌کرد، متوجه شد که سیستم عامل آن بسیار شبیه به CP/Mاست. این مشاور به خاطر می‌آورد که کیلدال به صفحه نمایش نگاه می‌کرد و از تعجب میخکوب شده بود: <پاره‌ای تغییرات ظاهری وجود داشت. اما اساساً همان برنامه بود>.

کیلدال خشمگین شده بود و همراه با جان کتساروس، یکی از معاونان خود، در رستورانی در سیاتل به ملاقات گیتس رفت تا اختلافات را حل کند. اما هیچ چیز حل نشد.
 
کیلدال جلوی IBM هم ایستاد. اما مشکلش این بود که قانون حق تکثیر نرم‌افزار، تازه وضع شده بود و هنوز معلوم نبود چه چیزی تخلف از این قانون را محسوب می‌شود. وکیل DRI معتقد است: با توجه به تعدد شباهت‌هایی که میان DOS و CP/M مشاهده شد، اگر امروز بود، می‌توانستید کار را به دادگاه بکشانید و رای تخلف از قانون بگیرید. اما سال 1981 چنین چیزی امکان نداشت.

اولین کامپیوتر IBM که با سیستم‌عامل بیل‌گیتس ارائه شد.

به همین دلیل، کیلدال به جای شکایت‌کردن، موافقت کرد مجوز CP/M را به <آبی بزرگ> بدهد. اما وقتی کامپیوترها بیرون آمدند و دید که IBM برای هر نسخه CP/M دویست و چهل دلار می‌گیرد و برای هر نسخه داس 40 دلار، مات و مبهوت ماند. آن طور که کیلدال در خاطراتش نوشته است: <به نظر من، کل این سناریو را IBM طراحی کرده بود تا مفت و مجانی به استاندارد فعلی برسد>.

در عرض چند سال، کامپیوترهای شخصی IBM روی هر میزی ظاهر شدند. و مایکروسافت برترین تأمین‌کننده سیستم عامل شد. CP/M به مرور از دور خارج شد. کیلدال هم بالاخره در سال 1991 شرکتش را به مبلغ 120 میلیون دلار به ناول فروخت و رفت به سراغ تکنولوژی مالتی‌مدیا.

اما دیگر نتوانست بازیگر تعیین‌کننده صنعت باشد. دوستان او می‌گویند: هر وقت داستان <پرواز در زمان دیدار>IBM  مطرح می‌شد. کیلدال از خشم به خود می‌لرزید.

تیر خلاص زمانی زده شده که دانشگاه واشنگتن در سال 1992، کیلدال را برای شرکت در سالگرد بیست و پنجمین برنامه علوم کامپیوتری خود دعوت کرد. کیلدال یکی از اولین و ممتازترین فارغ‌التحصیلان این دانشگاه بود و مدرک دکترا گرفته بود. با این وجود در این مراسم، گیتس را به عنوان سخنران اصلی در نظر گرفته بودند، که از دانشگاه هاروارد ترک تحصیل کرده بود. کیلدال می‌گوید: این ضربه در او انگیزه نوشتن خاطراتش را ایجاد کرد: <خوب لابد او تحصیلات عالیه داشته که به اینجا آمده. ولی این تحصیلات مال من بوده نه او>.

دلخوری کیلدال قابل درک است. اما حتی دوستان او هم معتقدند که تقصیر خودش بوده است. او گرچه از لحاظ علمی و فنی شخص برجسته‌ای بود، اما از نظر تجاری ضعیف بود. یک اشتباه بزرگ او این بود که بلافاصله نسخه پیشرفته‌تری از CP/M را آماده نکرد. او در ارائه سیستم عامل 16 بیتی، کند عمل کرد. همین تأخیر بود که به پترسون فرصت داد یک سیستم عامل 16 بیتی بنویسد و به قول سمز، چون سیستم عامل DRI در تابستان 1980 آماده نبود، IBM تصمیم گرفت با گیتس وارد معامله شود.

حال این سؤال مطرح می‌شود که اگر کیلدال در آن روزها از گیتس عقب نمی‌ماند، آیا مسیر تاریخ عوض می‌شد؟ جان وارتون، مشاور فنی و از دوستان کیلدال می‌گوید: <مطمئناً چنین می‌شد>. او معتقد است: اگر کیلدال در جایگاه امروز گیتس قرار می‌گرفت، صنعت کامپیوتر بیشتر از این، دانشگاهی و نوآورانه می‌شد. اما دیگران می‌گویند: کیلدال آن چه را که برای راهبری صنعت لازم است، در اختیار نداشت. بیل موفق شد. چون سوداگر سرسختی بود. اما گری این سرسختی را نداشت.

شش راه حل برای ذهن هوشیار

مغز، سلطان بدن است  و برای  داشتن  یک  سلطان لایق ، مراقبت های  ویژه ای  لازم است .در بعضی اوقات  حس می کنیم  که حافظه ما خوب کار نمی کند و یا در حفظ  و یادگیری  مطالب دچار مشکلاتی شده ایم .در همین راستا دانشمندان تحقیقات  فراوانی  روی  کارایی مغز انسان در  شرایط گوناگون  انجام داده اند  و همواره به دنبال  به دست آوردن  روش مفیدی  بودند تا بازدهی مغز را بالا ببرند.با این همه تلاش  و کوشش، هنوز  مسائل و ابهامات بسیاری  درباره ی فعالیت مغزی  افراد مختلف وجود دارد.

تحقیقات  نشان می  دهد  که انسان ها دارای  کارایی های  مغزی گوناگونی  هستند و این کارایی ها  دلایلی مانند  وراثت ، تغذیه ،تربیت مغز و .... دارد.نتیجه چندین  سال  تلاش و کوشش دانشمندان ، راه هایی  است  که ما می توانیم  برای داشتن یک مغز آماده و مفید به کارگیریم.

داروهای هوشمند

 همه انسان ها  وقتی  به سن چهل  سالگی  می رسند، تغییراتی را در توانایی های روانی  خود  بخوبی  درک می کنند .این آغاز فرآیند  تدریجی است  که بسته  به  شدت  میزان  آن ، حتی می تواند  به جنون  ختم  شود. در اینجا  این  سوال  مطرح می شود  که آیا  می  توان  به وسیله  دارو،  این حالت  خاص  را  بهبود دهیم یا به طور کلی  از بین ببریم  یا حتی  در مرحله ای  پیشرفته تر  از  بروز  آن  جلوگیری کنیم.

در حال حاضر در بازار داروهایی وجود دارد که به نوعی  این کار  را انجام می دهند،  به این  داروها داروهای " افزایش  هوشیاری"  می گویند  و محققان  روی داروهای  جدیدی  در همین زمینه  هم  کار می کنند.یکی  از معروف ترین این داروها  Modafinil  است که بخوبی  حالت  نارکولپسی  را برطرف می کند .نارکولپسی در انسان باعث خواب ناگهانی می شود و فعلا Modafinil  بهترین  گزینه  برای  درمان آن  است .این دارو می  تواند  شخص را متناوبا  90  ساعت  بیدار نگه دارد  و بر خلاف  آمفتامین ها  و حتی  قهوه  ، عوارض  بسیار کمی  دارد.تحقیقات  نشان می دهند  فقط  تعداد  کمی  از کسانی  که   Modafinil  مصرف می کنند  از نارکولپسی رنج می برند  و اکثر آنها کسانی  هستند  که نمی خواهند  بخوابند. این وضعیت  در  مورد  داروهای  زیاد دیگری  هم صادق است ، یعنی  مردم  نه به خاطر  مشکل  یا بیماری  خاصی آنها را مصرف می کنند ، بلکه  از آنها  استفاده می کنند  تا از اثرات  آنها  در زندگی  روزانه بهره مند  شوند.  نمونه  دیگر  این داروها  Ritalin  است ؛  دارویی که مردم  در بسیاری  موارد  صرفا  برای  افزایش  قوه  تمرکز  خودشان  از آن استفاده  می کنند، اما این استفاده  بی  رویه  هم می تواند  برای  انسان  خطر  ساز باشد . دکتر دانیلی  پیو ملی ،  یکی از محققان  دانشگاه  کالیفرنیا  در این مورد  می  گوید : " ما باید مراقب چیزهایی که می خواهیم  باشیم ."  او که روی  افزایش قدرت  و نحوه  عملکرد حافظه انسان کار می کند، در عین حال  بر استفاده  از این داروها در موارد خاص تاکید می  کند و می گوید:" بالاخره  باید  به یاد آوردن  چیزهایی را  که نمی خواهیم  پایان دهیم ."

استفاده از  داروها برای  بهبود عملکرد مغز انسان  آینده روشنی دارد و دانشمندان امیدوارند روزی  بتوانند عملکرد مغزی  انسان های  سالخورده را مانند  جوانان بدون اشتباه کنند.

تغذیه مناسب

مغز انسان ، یکی از حریص ترین ارگان های  بدن محسوب می شود که احتیاجات رژیمی  ویژه ای  دارد. به همین خاطر  " هر چیزی  که شما می خورید بر نحوه فکر کردنتان تاثیر می گذارد " چندان هم عجیب نیست .از این رو محققان  تحقیقات گسترده ای  در زمینه تغذیه انجام داده اند.

اولین توصیه دانشمندان برای  افزایش  کارایی مغز ، خوردن صبحانه است .با هر بار صبحانه خوردن ، میزان زیادی  گلوکز که غذای اصلی مغز است ، به بدن وارد می  شود و طی مطالعات  بسیار زیاد انجام شده ،  مشخص  شده است  افرادی  که  صبحانه نمی خورند  کارایی کمتری در مدرسه و محل کار دارند.

یکی از جالب ترین  تحقیقات در زمینه خوردن صبحانه است .با هر بار  صبحانه خوردن  ، میزان  زیادی  گلوکز که غذای  اصلی  مغز  است ، به بدن وارد  می  شود  و طی  مطالعات  بسیار زیاد انجام  شده ، مشخص  شده است  افرادی که  صبحانه نمی خورند ، کارایی کمتری  در مدرسه  یا محل کار دارند.

یکی از جالب ترین تحقیقات  در زمینه خوردن صبحانه  که در  سال 2003   انجام  شد ، اثبات کرد کودکانی که در  صبحانه خود  از نوشیدنی های شیرین  و گرم   استفاده می کنند ، در انجام  تست های  حافظه و توجه ، همسطح افراد هفتاد  ساله  عمل می  کنند.در تحقیق دیگری  که توسط  باربارا استووارت از دانشگاه آستر انگلیس  انجام  شد ، بر نقش  بسیار موثر لوبیا  تاکید  شده  است .این ماده  سرشار  از  پروتئین  به همراه نان  در برنامه  غذایی  روزانه کودکان باعث می  شود  آنها  سخت ترین  تست های  مرتبط  با آگاهی فکری را براحتی  انجام  دهند.

بعد از  صبحانه  نوبت به  غذاهای اصلی  می  رسد .دانشمندان بر استفاده فراوان از تخم مرغ و سالاد  در رژیم غذایی تاکید می  کنند.در تخم مرغ  میزان فراوانی  کولین  وجود دارد  که از این ماده در بدن برای  تولید انتقال دهنده های  عصبی  استیل کولین  استفاده می  شود .محققان در دانشگاه بوستون  با کاهش  میزان استیل کولین در مغز متوجه شدند که کمبود این ماده باعث  می شود  شخص  حافظه خود را  در زمینه به یادآوردن   الفباء و حروف کلمات  از دست بدهد.کمبود این ماده  در مغز همچنین می تواند  باعث آلزایمر شود  و تحقیقات نشان می دهد  افزایش  این ماده  در مغز می  تواند  روند فراموشی مربوط  به پیری را کند  کند.

از دیگر غذاهای  توصیه  شده  سالادها هستند. این غذاها دارای  مقدار بسیار زیادی  آنتی اکسیدان  هستند که در آنها میزان  فراوان کاروتین بتا ، ویتامین E و C  وجود دارد.محققان اعلام کرده اند  افزایش آنتی اکسیدان در مغز باعث افزایش  قدرت یادگیری حتی  در  سن بالا  می شود، به گونه ای  که آنها در دانشگاه کالیفرنیا موفق شدند  به یک  سگ  پیر چیزهای  جدیدی آموزش  دهند. دانشمندان حتی تاثیر دسرها بر فعالیت  مغز را هم  مورد بررسی  قرار داده اند .آنها بهترین دسر پس  از صرف ناهار را ماست  می  دانند  چون براحتی  استرس  های بعد از  ظهر را برطرف می  کند  و دلیل آن این  است  که ماست  دارای  تیروزین های آمینواسید  است . از این ماده در مغز  برای  ساخت انتقال دهنده های  عصبی  و نورآدرنالین  استفاده می شود  که این دو ماده تاثیر  زیادی  در برطرف شدن  استرس  دارند.

محققان  توصیه می کنند در عصر هم مقدار کمی  غذا خورده  شود  تا گلوکز مورد نیاز مغز آماده شود، البته تاکید آنها  بر یک وعده بسیار  سبک  و مقوی  است .

شصت درصد  ساختار مغز  چربی  است ، به همین خاطر این قسمت از بدن باید همیشه  چرب  نگه داشته شود. بهترین گزینه برای  این منظور اسید چرب  امگا-3  است  که به میزان بسیار زیاد در دی اچ ای (  docosahexaenoic   ) یافت می شود .این ماده در یکی از  لذیذترین  غذاهای دنیا  به میزان بسیار زیاد  وجود دارد یعنی در ماهی . به همین دلیل ماهی  بهترین غذای  مغز است  و مصرف همیشگی آن تاثیر مثبت بسیار زیادی در کارایی مغز دارد.

در پایان  روز  هم  دانشمندان توصیه می کنند میوه های تازه مانند  توت فرنگی  و تمشک  مصرف شود.میوه ها  بخصوص توت فرنگی و تمشک در تقویت  حافظه کوتاه مدت تاثیر زیادی دارند.

موسیقی

در حدود یک دهه پیش ،فرانسیس  روشر که یک روانشناس در دانشگاه ویسکانسین ایالات متحده  است ، طی یک تحقیق علمی اعلام کرد گوش  دادن به سمفونی های موتزارت ، استدلالات  ریاضی انسان را پیشرفت می دهد.این اختراع او در آن  سال بازتاب های بسیار گسترده ای داشت .آنها حتی توانستند اثبات کنند ، تاثیر سمفونی های موتزارت با دیگر موسیقی ها تفاوت دارد.

این اختراع ، تاثیر موسیقی بر فعالیت های مغز را دقیقا اثبات کرد و از آن روز به بعد موسیقی درمانی و استفاده از موسیقی در خیلی از درمان ها رواج زیادی یافت ، اما برای استفاده از موتزارت برای تمدد اعصاب باید به نکات زیر توجه کرد.

موتزارت روی هر شخصی تاثیرگذار نیست. با این حال همین که  شخص هنگام گوش دادن به موسیقی احساس می کند  موسیقی بر عملکرد مغز وی تاثیر می گذارد ، باعث می شود  یک احساس آرامش به شنونده دست دهد .البته این حالت  را با کارهای دیگر هم می توان به دست آورد، اما موسیقی گزینه مناسب تری به نظر می رسد.هر چند  گوش دادن به داستان  هم می تواند  تاثیری برابر گوش دادن به موسیقی داشته باشد.

موسیقی می تواند حتی تاثیر بیشتری بر مغز انسان  داشته باشد  و این بار کلید کار،درس های موسیقی است .محققان با بررسی  کودکان شش ساله  که آموزش های  موسیقایی می  بینند با دیگر کودکان ، متوجه  شدند  ضریب هوشی این کودکان دو تا سه امتیاز بیشتر از کودکان دیگر است. در تحقیقی مشابه ، روشر کشف کرد کودکانی که پیش از مدرسه آموزش موسیقی ببینند  نسبت به کسانی که  پیش  از مدرسه  دوره های کامپیوتر را پشت سر گذاشته اند، دارای  استدلالات  عددی  و ریاضی بهتری  هستند. شاید موسیقی باعث  افزایش  مهارت های روانی  در کودکان می شود .حرکت همزمان  انگشتان دو دست  و توجه به متن  موسیقی و نت و هارمونی ، وقتی که به صورت هماهنگ  در کنار یکدیگر قرار می  گیرند، مسلما باعث تقویت فعالیت های  قسمتی از مغز می شوند ، اما این فعالیت ها هنوز کشف  نشده اند . نکته مبهم دیگر  تاثیر موسیقی بر  ضریب هوشی افراد  بزرگسال است.فعلا دانشمندان پاسخ قطعی در این زمینه ندارند ،اما یادگیری موسیقی را به بزرگسالان توصیه می  کنند.

استفاده با صرفه از مغز

تا چندی  پیش  ضریب هوشی یک  شخص -مقیاسی برای  توانایی های  حل مشکلات هوشی یک  شخص -پدیده ای  ثابت برای  انسان فرض  می  شد  که میزان آن مستقیما  از راه  وراثت تعیین می  شد ، اما اخیرا دانشمندان  نظریه ای  مطرح کرده اند  که در آن میزان  ضریب هوشی  هر شخص به عملکردی پایه ای  در مغز انسان  با نام  حافظه  فعال بستگی  دارد.بدین صورت که هر چه  حافظه جاری انسان  بیشتر شود، میزان ضریب هوشی او هم افزایش می  یابد.

حافظه جاری ،  سیستم   ذخیره کوتاه مدت  مغز انسان است .در این بخش  مسائل  هوشی  انسان  حل می شوند، مثلا اگر  شما بخواهید 7+6-73  راحل کنید ، این  قسمت از مغز شما -حافظه جاری - قسمت وسطی فعالیت  ذهنی  شما  که برای حل مسئله لازم است  را در خود  نگه می دارد.میزان  اطلاعاتی  که حافظه جاری  می تواند  در خود ذخیره کند ، به آگاهی  عمومی  شخص  بستگی  دارد.

به تازگی  یک  تیم تحقیقاتی  در انستیتو  کارولینا  استکهلم  به رهبری  ترکل کلینگبرگ  به نشانه هایی  دست  یافته است  مبنی  بر اینکه  سیستم عصبی  که در حافظه جاری  قرار دارد  ، ممکن است  با تمرین بزرگ شود. آنها با استفاده از نوعی  اسکن مغناطیسی  پیشرفته ، فعالیت های  مغزی  چند  شخص  بالغ را پیش  و پس  از یک برنامه  تمرینی  حافظه جاری  اندازه گیری کردند .این برنامه  کارهایی  از  قبیل  حفظ کردن موقعیت  یکسری  نقطه در یک  صفحه  شطر نجی بود.پس  از پنج  هفته تمرین ،آنها متوجه  شدند فعالیت های  مغزی  افراد مورد نظر  در قسمتی  از مغز که با این نوع  فعالیت ها درگیر است ، افزایش  یافته است .

اما نکته  شگفت انگیز  در این آزمایش  این بود که هنگامی  که گروه ، این  آزمایش ها  را روی کودکان اعمال  می کرد،  متوجه  شد  این بار به جای  سیستم  عصبی  موجود  در حافظه  جاری ، قسمتی  از مغز که مربوط به آگاهی عمومی  کودکان است ، رشد  یافته  و ضریب هوشی  کودکان  هشت درصد  افزایش  یافته  است .

با اینکه دانش  مربوط  به  حافظه جاری ، روزهای اولیه  خود را  سپری می کند،کلینبرگ امیدوار است  تمرین های  حافظه  فعال ، کلید بازکردن قفل قدرت  باشد. او در این مورد می  گوید : "  عوامل وراثتی  و دوران جنینی  نقش  بسیار زیادی در میزان توانایی  فعالیت های  مغزی دارند، اما فراتر از آن ، چند درصد -که هنوز  میزان آن مشخص  نیست  وجود دارد که می  توان  با تمرین  آنها را افزایش  داد."

استراتژی

 فرض کنید که شما در یک تالار سخنرانی  قرار دارید و در آن تالار ، ششصد  نفر  حضور دارند.اگر تمامی  این افراد  اسم خود  را به شما بگویند و یک  ساعت  بعد از  شما بخواهند  که آنها را تکرار کنید ، ممکن است  شما دچار  سرگیجه شوید . این بدان خاطر نیست  که شما نمی توانید این کار را انجام دهید ،بلکه مشکل اینجاست که شما تکنیک ها و روش  های مربوط به انجام آن را نمی دانید. اما افرادی  هستند که می توانند این کار را به صورت عادی  انجام دهند.آنها می توانند  هزاران عدد ، اشعار بسیار قدیمی  و غیر مستعمل  و صدها  هزار کلمه بدون استفاده  را حفظ کنند . در یکی  از مسابقات  جهانی  در این زمینه ، " النور مگ وایر"  و تیم همکارش  از دانشگاه لندن ، هشت نفر از  بهترین های مسابقات را زیر نظر گرفتند.آنها حین  آزمایش های  متفاوت ،به مدرکی که ثابت کند  این افراد  از  ضریب هوشی بالایی برخوردار هستند ،دست نیافتند، اما متوجه شدند  این افراد هنگام حفظ کردن از  سه منطقه  مغزشان  برای انجام کار استفاده  می کنند و این در حالی  است  که آنها در تست های حفظ کردنی  از این مناطق  ویژه  مغزی  استفاده نمی کنند. دلیل این امر را می توان  استراتژی  خاص آنها برای حفظ کردن دانست .مثلا آنها برای  حفظ  کردن نحوه  و ترتیب  چیدن  یک دسته برگه ، به هر کدام از آنها یک شخصیت  می  دهند و برای  حفظ  کردن ترتیب قرار گیری یک داستان  بر اساس  نحوه قرار گیری  برگه ها  پردازش می کنند و طبیعتا حفظ کردن  یک داستان  بسیار راحت تر از حفظ کردن تعداد  بسیار زیاد ی عدد مشابه است .

بازیگران  سینما و تئاتر هم تقریبا از روش  مشابهی  استفاده می کنند.آنها چیزهایی  را که بیان می کنند با احساسات همراه می کنند و انسان ذاتا وقایعی را که با احساسات  زیادی همراه است ، جزء به جز  حفظ می کند.هنرپیشگان حرفه ای از روش دیگری  استفاده می کنند.آنها هنگام ادای کلمات، حرکات مربوط به انجام آن  را هم انجام می دهند و این  عمل آنقدر موثر  است  که آنها  حتی چند ماه  پس  از نمایش  می توانند متنی را که حفظ کرده اند ،براحتی  ادا کنند.

" هلگا نویس " یک روانشناس  از دانشگاه  المهرست  در ایلینویز به همراه  "تونی نویس " که یک بازیگر است ، کشف کردند  که از این روش  می  توان  برای افزایش یادگیری  دانش آموز  استفاده  کرد. دانش آموزانی که کلماتشان را  با آموزش  های  دیگری  همراه کنند ، بعدا 38 درصد  بیشتر می توانند  کلمات را بازسازی کنند.نو یس ها معتقدند  داشتن دو روش  ذهنی  برای  حفظ  کردن می تواند  قابلیت حفظ کردن افراد را به  صورت باور نکردنی  افزایش دهد.  " بری گوردون " از دانشگاه جان هاپکینز  اعتقاد دارد ، استراتژی ، همچنین  در زندگی  روزانه  هم اهمیت زیادی  دارد. کارهای  ساده ای  مانند  قرار دادن کلیدها  در یک جای  مشخص  و نوشتن چیزها  برای  از  یاد نبردن  آنها می تواند  میزان اطلاعاتی را که پیش  خود نگه می دارید، زیادتر کند.اگر  اسامی  ،مشکل  شما هستند ، سعی کنید آنها را به  صورت ذهنی تداعی کنید.

استراحت

کوتاهی  در خواب ، اثرات بدی  برای مغز  شما در پی  خواهد داشت .برنامه ریزی ،حل مسائل ،یادگیری،تمرکز و حافظه  جاری شما  همه از کمبود خواب متحمل  عوارض سوء می شوند. در عین حال در ضریب  هوشی  هم حتی خلل وارد می شود. دکتر  "شون درومند"  از دانشگاه  کالیفرنیا در این مورد می گوید: " اگر  شما 21  ساعت  پشت  سرهم بیدار بمانید ،توانایی هایتان اندازه  کسی  است  که تا حدی  که قانون  (ایالات متحده )  اجازه می دهد، مست است ، البته لازم نیست  دقیقا 21 ساعت  بیدار بمانید  تا این حالت را تجربه کنید ،فقط  کافی  است  دو یا سه  شب  دیر بخوابید  و زود  بیدار شوید تا همین حالت  به شما  دست دهد.

خوشبختانه  این رابطه  دو سویه  است . اگر شما به کسی  که از خواب محروم شده است ، اجازه  بدهید یک یا دو ساعت  بیشتر چشم روی هم بگذارد ، این شخص  می  تواند  در کارهایی که نیاز  به تمرکز  بیشتر  دارد ،  مانند  امتحان دادن ، موفق تر عمل کند، دکتر درومند  در این مورد می گوید: " توجه ( تمرکز) اساسی ترین  پایه  هرم ذهن است  ، اگر شما  آن را تقویت  کنید، دیگر نیازی  نیست  به چیز دیگری  بیشتر از آن توجه  نشان دهید."

اینها  تنها فواید یک خوب  عمیق   شبانه نیست . وقتی که شما خواب هستید،مغز شما  حافظه های جدیدی  را  تمرین  کرده  و حتی  بعضی از مسائل را حل می کند.فرض  کنید  شما  می خواهید یک بازی  جدید رایانه ای را یاد بگیرید.در این صورت بهتر است  به جای  اینکه  چند ساعت  پای  کامپیوتر بنشینید، دو  ساعت  بازی  کنید و سپس  بخوابید .هنگامی که شما خواب هستید  مغز شما دارای  همان مدارهایی که برای  یادگیری  بازی  استفاده کرده  است را دوباره فعال می کند.دوباره صدای آنها را می شنود و سپس حافظه های جدید را در حافظه بلند مدت  ذخیره می کند و هنگامی که بیدار شوید ، یک بازیگر بهتر شده اید.چنین روشی در دیگر کارها مانند یادگیری پیانو  ،رانندگی خودرو و ... هم می تواند  کارگر باشد.

در این مورد همچنین شواهدی  در دست است که نشان می  دهد  خواب باعث  بهبود روش حل مسائل  می شود. داستان  دیمیتری مندلیف که پس  از  خواب  روزانه یکباره  به طرح  جدید  تناوبی رسید ،نمونه بارز این مسئله  است .چون او شدیدا  درگیر حل مسئله بوده ، هنگام خواب  مغز او  همانطور که در بالا ذکر  شد ،  به فعالیت هایش در این زمینه  ادامه داده  و به حل مسئله رسیده است .

به نظر می رسد  هنگام خواب ، مغز با تردستی  راه حل های  خلاقانه ای پیدا می  کند، پس  اگر شما  هم در حل مسئله ای  مشکل دارید و منتظر  یک لحظه  اوره کائی (یافتم  معروف  ارشمیدس )  هستید ، بهتر است  همین حالا به خواب ناز فرو روید.     

    ****

منبع : مقاله  " شش روش برای ایجاد مغز هوشیار'" - نویسنده  جواد نصرتی -ضمیمه  روزنامه همشهری - شماره ششم -خرداد ماه 1384

منبع«: http://www.fekreno.org/Arfek135.htm

شعر

علی مولای مظلومان عالم

 
 

بگو از نارفیقان چون بنالم

از آن شامی که سر در چاه کردی

 
 

مرا از درد خویش آگاه کردی

طنین ناله در افلاک افتاد  
   تمام آسمان بر خاک افتاد
پر و بال تو ((زهرا)) را شکستند  
   تو را با ریسمان فتنه بستند
کدامین شب از آن شب تیره تر بود  
  که زهرا حایل دیوار و در بود
زمان بر سینه خود سنگ می کوفت  
    زمین از داغ زهرا شعله ور بود
تو می دیدی ولی لب بسته بودی  
   که آیین محمد در خطر بود؟
ندانستم که در چشم حقیقت  
   کدامین مصلحت مد نطر بود
گلویت استخوانی اتشین داشت  
  که فریادت فقط در چشم تر بود؟
فدای تیغ عریان تو گردم  
  کسی آیا زتو مظلوم تر بود؟
مه خورشید طلعت کیست؟ زهرا  
   چراغ شعله خلقت کیست ؟ زهرا
پس از زهرا علی بی همزبان شد  
  اسیر امتی نامهربان شد
علی تنهاست در یک قوم گمراه  
   زبانش را که می فهمد به جز چاه
پس از او کیسه نان و رطب کو  
   صدای ناله های نیمه شب کو
خدایا کاش آن شب بی سحر بود  
  که تیغ ابن ملجم شعله ور بود
اذان گفتند و ما در خواب بودیم  
  علی تنها به مسجد رهسپر بود
در آن شب تا قمر در عقرب افتاد  
  غم عالم به دوش زینب افتاد
فدک شد پایمال نانجیبان  
  علی لرزید و در تاب و تب افتاد
یقین دارم به جرم فتح خیبر  
   فدک در دست ال مرحب افتاد
علی جان کوفیان غیرت ندارند  
  که فرمان تو را گردن گذارند
علی جان کوفیان با کیاست  
  جدا کردند دین را از سیاست
بنام دین سر دین را شکستند  
   دو بال مرغ امین را شکستند

 

بدون شرح

از سایت کلوب . مجله شماره ۱۳

 

فلسفه بستن چشم

چرا وقتی میخوایم بریم تو رویا چشمامونو می بندیم ؟؟؟

وقتی می خوایم گریه کنیم ؟؟؟

وقتی می خوایم فکر کنیم ؟؟؟

وقتی می خوایم تصور کنیم ؟؟؟

وقتی می خوایم کسی رو ببوسیم ؟؟؟

وقتی می خوایم از ته دل آرزو کنیم ؟؟؟

این به این دلیله که : قشنگ ترین  چیز های توی دنیا قابل دیدن نیستند !